شهید احمد مَشلَب

#حضرت_زینب_س
Канал
Логотип телеграм канала شهید احمد مَشلَب
@AhmadMashlab1995Продвигать
1,31 тыс.
подписчиков
16,8 тыс.
фото
3,21 тыс.
видео
942
ссылки
🌐کانال رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 زیر نظر خانواده شهید هم زیبا بۅد😎 هم پولداࢪ💸 نفࢪ7 دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ تمۅم مادیات پشت پازد❌ ۅ فقط بہ یک نفࢪبلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعۅتت کࢪده بمون🙃 ‌ارتباط @mahsa_zm_1995 شـرایط: @AhmADMASHLAB1375 #ڪپے‌بیو🚫
شهید احمد مَشلَب
#شهـدا_وعلما در محضر  شهید آیت الله مدنی (ره): #شهیدمهــــــدےزین_الدیـــن #مهدی در دوران تحصیلات متوسطه اش که با #شهیدمحراب آیت الله مدنی مانوس بود روح تشنه خود را نصایح ارزنده و هدایتگر آن شهید بزرگوار سیراب می نمود و در واقع در حساسترین دوران جوانی به…
👈 #شــهیـــــدےڪہ بــــر همــه قضـاوت ها #خــــــط کشیــــــد...

#شهید_بابک_نوری_هریس
😍 شهیدی که تیپ و چهره اش برتر از هنرمندان بود و این موضوع سبب شد تا به وی لقب #زیباترین شهید مدافع حرم را بدهند،👌 شهیدی که علاوه بر ظاهر بسیار زیبایی که داشت #سیرت و #باطنش هم زیبا بود و #نمازشب را ترک نکرد، بابک روی قضاوت خیلی‌ها خط ‌کشید، قضاوتی که معیار و اندازه‌اش #چشم آدم‌ها بود.🌹
#دهه_هفتادےها در حماسه سوریه و دفاع از حرم بی نظیر عمل کردند و شهید زیباروی مدافع حرم نیز درس و دانشگاه و سفر به آلمان و پول و امکانات رفاهی که در اختیار داشت را رها کرد تا به عشقـــ❤️ــش که دفاع از حرم #حضرت_زینب(س) و #شهادت بود دست پیدا کند.😘🌹

#شهید_بابک_نوری_هریس
#هر_روز_با_یک_شهید
@AHMADMASHLAB1995
🌺🌺🍃شهیدی که لحظه شهادتش #حضرت_زینب_س بر بالیش آمده و او را سیراب کرد و #حضرت_زهرا_س مادر شهید رو در داغ فرزندانش تسلی خاطر داده🌺🌺🍃.

#پیشنهـــــــاد_مطالعـــــــــه


روایتی از مادر سه شهید ((رضا و حسین و مهدی بهرامی)) رضا متولد 1342 حسین متولد 1345 و مهدی متولد 1349
فرزندانم از شهادت خود خبر داشتند و میدانستند که اول و دوم و سومین شهید کدامشان هستند. شهید حسین بهرامی سال 62 در منطقه عملیاتی مهران، شهید مهدی بهرامی سال 65 و شهید رضا بهرامی درسال 66 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل شدند. (مادر شهید اینجا به خوابی اشاره کرد که بسیار تامل برانگیز است)  قبل ازشهادت فرزندانم خواب دیدم که یه خانم قد بلند آمد بهم گفت چرا انقد گریه میکنی گفتم فرزندانم جبهه هستن حضرت فاطمه ،زهرا ( س) سه بار دست کشید روی سر من و فرمود : من از امام حسین (ع) برایت صبر گرفتم.
و اون سه بار دست کشیدنش به معنی شهید شدن سه فرزندم بود.

خواست بره جبهه گفت: مادر من دارم می رم و این بار شاید شهید بشم. دوست دارم وقتی به شما می گن حسین شهید شده ، دستات رو بالاببری و بگی : خدا رو هزار مرتبه شکر، امانتی رو که به من دادی به خودت پس دادم.
گفتم:من هیچ موقع این طوری نمیگم.

گفت: جنازم رو که خواستن بیارن ، دم در حیاط رو آب و جارو کن.حسین رو حجاب بسیار حساس بود و میگفت من راضی نیستم یک تار موی خواهرم بیرون باشه.

وقتی جنازه حسین رو آوردن موهای خشکیده اش پر از خاک بود ، لب هاش خشک بود ، پاهایش قطع بود ، خودش هم بارها گفته بود: من برای آقا اباعبدلله حاضرم تکه تکه شوم.دستی که به خون فرزندم کشیده بوم به صورتم کشیدم، بوی عجیبی میداد.

شب که می خوابیدم همش می گفتم: مادر ای کاش بودم و کمی آبت می دادم …همیشه این قدر در این فکر بودم ، که با این فکر خوابم می برد . یه روز با خودم گفتم : خدایا ، خیلی به من سخت میگذره ، یه کاری کن که این تصویر از ذهن من بره و من آرام بگیرم.

در عالم خواب دیدم که حضرت زینب (س) در حالی که پاهای او معلوم نبود و لباس سیاهی بر تن داشت ، گفت  بیا : گفتم خانم : مگه شما من رو می شناسید؟ گفت : بله مگر شما مادر شهید حسین بهرامی نیستید؟ گفتم :حسین من که با لب تشنه  شهید شد.

خانم گفت : خودم بالای سر شهید بودم و خودم آبش دادم.

وقتی این رو فرمود ، من دیگه خیالم راحت شد و دیگه ناراحتی نداشتم و فکرم آروم شد.

حسین از بچگی با حسین ع بزرگ شد و حسینی هم شهید شد.
@ahmadmashlab1995
Forwarded from عکس نگار
#دلنوشته
وقتی امام زمان خود را نشناسے

فرقی نمیکند کربلا باشد یا هر جایے که هستید !

قربة الی الله ، او را خواهید کُشت !😱


👈 از خیمه ی سبز اباعبدالله(ع)
تا خیمه ی سبز اباصالح(عج)

👈از شمر سال شصت و یک
تا شمرهای سال 1438

👈از نامه ی فدایت شوم که بیا!
تا انتظارهای متظاهر ما !

از مردم بی وفای کوفه
تا مردمان بی خیالِ حالا !

❗️فاصله ایےست بینِ
خیمه های نیم سوخته تا گودال !

و زمان ، پاهای تاول زده ایی است...
که می کشاند حضرت زینب (س) را بر بالای قتلگاه!
و چه کوتاه و اندک است این دیدار !

و نمایش می دهد اوج بی دردی مردم را در قتل امام زمانشان

❣️امام زمان خود را بشناس ...
در کربلا، مدعیان بهشت، امام زمانشان را کشتند !

فردی که حسینی است با شعور است !

#شور و #شعور حسین

و


#زینب ... و ما ادرئک زینب

ما چه مےدانیم زینب که بود؟؟؟؟!!!!

همین بس که خون ارباب و ۷۲ یار باوفایشان، هـدر مےرفت اگر #عقیله بنےهاشم و آن خطبه های کوبنده اش نبود...

و چه خوش گفت شاعر:
کربلا در کربلا مےماند اگر #زینب نبود...


بانو!
حاشا به غیرت جوان شیعه اگر بار دیگر
دست یزیدیان به سنگ بنای حرَمتان برسد....

مگـر مُرده ایم ما؟؟؟!!!

#دلنوشته
#حضرت_زینب_س
#پرچمدارقیام_عاشورا
#امام_زمان_عج_الله
#مدافعان_حرم
@AhmadMashlab1995
#خاطرات_شهدا
#از_شهدا_الگو_بگیریم


🔰مرتضی درتحمل سختی زبانزد هم قطارانش بود. تحمل سختی😪 برای او دوره #خودسازی بود‌.در عملیات آبی خاکی شمال کشور🇮🇷 در هوای به شدت گرم♨️ ناگزیر می شود چند بار یک #عملیات را تکرار کنند.

🔰وقتی این عملیات سخت تمام شد، همه برای جرعه ای آب💧 له له می زدند ولی اوبه همراه دوستش #اکبرشهریاری که بهمن ۹۲ درحوالی حرم🕌 #حضرت_زینب(س) به #شهادت رسید🌷 سقا شده،وخود بدون نوشیدن #جرعه ای آب به پادگان باز می گردند.

🔰مرتضی درجریان #عملیات_حلب نیز روزه بود و در همان حال مسئول اطلاعات به تنهایی👤 برای شناسایی موقعیت #تروریست های تکفیری👹 خطر می کرد و #آخرشب باز می گشت.

🔰یک شب زمستانی وقتی از شناسایی بازگشت به شدت #گرسنه بود پرسید غذاهست⁉️ گفتیم مقداری عدس داشته ایم که تمام شده وکمی نان🍞 مانده. تکه کوچکی از نان را روی بخاری گذاشت پس از آنکه کمی گرم شد #دولقمه ازآن را خورد وخدا شکر کرد🙂 و خوابید.



#شهید_مدافع_حرم_مرتضی_حسین_پور



@AhmadMashlab1995
#خاطرات_شهدا


💠خوابی که همرزم شهید؛ ابو زینب بعد از برگشتن از #سوریه دید

🔰چند روزی بود که از سوریه برگشته بودم. عجیب دلم هوای #رفقای_شهیدم به خصوص ✓سجاد مرادی و ✓عبدالمهدی کاظمی رو کرده بود. شب #خواب_دیدم دوباره اعزام شدم سوریه🚌 نزدیک ظهر بود که رفتم تو حرم #حضرت_زینب_س🕌 سلام دادم و زیارت کردم.

🔰از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم.
موقع نهار🍲 شده بود رفتیم تو یک #اتاق سفره یکبار مصرف انداخته بودند و بچه ها نشسته بودند یک جای خالی برای خودم پیدا کردم و نشستم👤 ناگهان دیدم شهیدعبدالمهدی کاظمی🌷 با اون #خنده_قشنگش😍 آمد و درست مقابل من نشست. از #خوشحالی نگاهم رو ازش برنداشتم

🔰به من #بالبخند گفت چیه چی دیدی ماتت برده⁉️ بهش گفتم پس تو که موشک خورد کنارت💥 و #شهیدشدی، اینجا چکار می کنی؟
با خنده گفت : من زنده ام والان روبروت نشستم صحیح وسالم

🔰بهش گفتم من خودم شنیدم که #موشک با بدنت چه کرد. با خنده گفت:😄 یه خراش ساده بود #بخیه_شد و خوب شد👌 بهش گفتم من خودم تو #گلستان شهدا🌷 مزارت رو دیدم ، بازم خندید و گفت بابا #من_زنده_ام و الان روبروت هستم باور نداری بیا بغلم کن💞

🔰پریدم تو بغلش و با هم کلی گریه کردیم😭همدیگر را محکم فشار می دادیم. #نمازصبح شد که از خواب بیدار شدم. دوست داشتم #هیچوقت از اون خواب بیدار نمی شدم😔
یادم اومد که خدا تو #قرآن میگه #شهدا زنده اند

🔰 #عبدالمهدی_کاظمی هنوز زنده است و هنوز داره تو سوریه در دفاع ازحرم می جنگه👊 چند شب بعدش هم خواب #سجادمرادی رو دیدم که اونم هنوز داشت تو سوریه می جنگید.


#شهید_عبدالمهدی_کاظمی
#راوی_همرزم_شهید


🕊
@AhmadMashlab1995
تصویر ویژه از حرم #حضرت_زینب(س) دقایقی قبل
کانال رسمی شهید احمد مشلب
👇👇👇
https://telegram.me/AHMADMASHLAB1995