ادبگاه

#لیلا_نجفی
Канал
Логотип телеграм канала ادبگاه
@Adabgah95Продвигать
164
подписчика
4,05 тыс.
фото
212
видео
755
ссылок
🌸مهناز ملکی ریزی🌸 کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی فرهنگی/شاعر/نویسنده/پژوهشگر ادبی، وبراستار نام اثر :مجموعه شعر: ١_ الفبای عشق ٢_شاید تو روزی بیایی... و ١١ اثر مشترک با شاعران ایران توسط انتشارت اورازان،شاملو، اصفهان و... اینستاگرام:mahnaz_maleki_54
Forwarded from من از جایی دیگر آمدم
به یاد من بیاور خودم را !
در نوارهای قدیمی صدای ضبط شده ام را پیدا کن؛ خنده هایش را تکرار کن در لب های خسته ام

آینه ای به من بده تا آشنا شوم با دخترک غریبی که در چشم های برّاقش هنووووز شعر می‌خواند

زمان را رأس ساعت اردیبهشت کوک کن تا زندگی را با بهانه ی معطر چای وُ تکه ای کیک خانگی بیدار کنم

به دوره گردهای عاشق بگو آواز بخوانند!
همان ها که تار با پنجه های آفتابی شان خویشاوندی ِابدی دارد
تا شاید
صدای ساز غریب مانده ام را به یاد بیاورم!

قلم را توی دستم بگذار تا خیام ترین رباعی ها را دوباره مشق کنم
من عادت دارم به رنگ
به سرخ وُ زرد وُ نارنجی،
مرا در حوض خانه ی کاشی های هفت رنگ سیراب کن!

مرا از خودم بیرون بیاور
به باغ های نیلوفر ببر مرا ، تا کابوس مرداب را از روح هزار ساله ام پاک کنم
برایم بهار دم کن!
بگذار گرم بشود عشق
در روح زمستانی من....


#لیلا_نجفی
Forwarded from من از جایی دیگر آمدم
ساعت ها خوب نمی چرخیدند
چیزی
میان من و دنیا گیر کرده بود

«زندگی»
بود....

#لیلا_نجفی
Forwarded from من از جایی دیگر آمدم
جایی امن نیست!
نه عرشه کشتی ها
نه روی بالهای آسمان
نه عمق سینه ی معدن ها
نه تو در توی بازارها
نه سقف خانه هایمان
نه جاده ها
نه روی ریل های شاعرانه و خوش عکس...
این روزها
به قلبمان هم نمی‌شود اعتماد کرد
یکهو می ایستد
تمام می‌شویم بی دلیل.....


#لیلا_نجفی
Forwarded from من از جایی دیگر آمدم
بی قراری رسم آذر است و مرام دی ماه !
آذر دارد بی قرارتر از قرار ، برگ برگ مرا می گرید
دی نشسته روی شانه هایم
دستهایم را گرفته و سردی شعرهایم را ها می کند، شعرهای مرده روی کاغذها آب می شوند...

نفس زمستانی اش دارد گرررم می کند کلمات بی بهارم را....

#لیلا_نجفی
#دمدمه_های_آذر
Forwarded from من از جایی دیگر آمدم
خاورمیانه را دوست ندارم!
گیسوان پژمرده اش بوی باروت می دهند
دریاهایش همیشه طغیانی اند
و شهرها
بوی گلوله مخابره می کنند

در مترو مستقیم شلیک می‌کنند
مرگ را به سینه ات
بنیتا های بزرگش، کودکانه می میرند
«آتنا، ستایش یا لیلا هم
قبل از مرگ
مرده بودند»

خاورمیانه ی خسته!
پاک کن تمام نقشه های زندگی را از جغرافیای خونی ات
تلی خاک بریز
روی جسد رویا های ما
سلسله ای منقرض شده ایم
سودای پادشاهی در گورهای بی رویا

کبک هایی هستیم در وحشت زار قرن
سرمان را زیر قسط رنج هایمان می کنیم
آرزوهایمان را خواب می‌بینیم،
امر می‌شویم به سکوت
نهی از بوسیدن معشوق ندیده ای
که در شعرهایمان
ترور شده است

.

#لیلا_نجفی
Forwarded from من از جایی دیگر آمدم
«خانم رئیس جمهور»


اگر رئیس جمهور بودم نواختن ویلون را یک روز در سال به عنوان آیین ملّی ثبت می کردم! بعد خودم می رفتم روی یک سکو در میدانی وسط شهر، همان جایی که آنقدر شلوغ است که مردم دیگر حواسشان به زندگی نیست!
و برایشان می نواختم، غمگین ترین و شاید عاشقانه ترین ملودی جهان را

اجازه می دادم هر کسی دوست داشت به طرفم تخم مرغ گندیده، گوجه ی لهیده، یا باقی مانده ی ساندویچ اش را پرتاب کند ، محافظانم را مرخص می کردم تا هر کسی دلش خواست همان جا مرا بکشد!

می نوازم، ولی صداها را می شنوم؛ بوق هایی که پشت چراغ راهنما کر شده اند و فریادهای مردمی که رنج هایشان را سکوت کرده اند، می شنوم!
می نوازم و بین جمعیت پسرکی با لحن مسخره فریاد می‌زند نگاهش کنید، مگر زن ها هم نوازنده می شوند؟! و آنها مرا می دیدند که چشمانم را بسته ام و اشک هایم سیم ها را خیس کرده است!
نمی دانم زمان چقدر گذشته است و تا کی مردم دیوانگی های مرا تحمل کرده اند!

سازم را بر می داشتم وُ می رفتم، به کاسب های توی مسیرم خدا قوت می‌دادم و برای آنهایی را که از کار من گیج و مبهوت شده اند دعا می‌کردم دشت امروزشان با برکت باشد.

می رفتم آسایشگاه بیماران روانی و با آنها در مورد مسایل روز حرف می زدم.
می رفتم به تولیدی های پایین شهر، پشت یک چرخ می نشستم، یک دست لباس می دوختم و اجازه می‌دادم دخترها به ناشی گری های دوخت وُ دوز من بخندند و در گوشی پچ پچ کنند. بعد برایشان آهنگ «love story» را می نواختم و می گذاشتم هر چه دلشان خواست توی رویاهایشان عشق بورزند.

می‌رفتم به یک کافه ی دنج سفارش قهوه می دادم ، تا بفهمم انتظار چقدر طول می کشد!

می رفتم و به پسر نحیفی که گاری زباله را می کشد کمک می کردم تا آشغال های بیشتری جمع کند، توی راه از او می پرسیدم تا به حال خواب دوچرخه دیده است یا نه؟

می رفتم و از آنهایی که زیر پل می خواب اند می پرسیدم می دانید دب اکبر کدام است؟ ستاره های دنباله دار را تا به حال دیده اید؟! بعد آسمان را روی سرشان می کشیدم و با هم یک چرت کوتاه می زدیم!

شب خسته بر می گشتم، ویلون را روی میز رها می کردم، سرم را روی کاغذها وُ برنامه های کاری ام می گذاشتم و یک دل سیر می مردم....


#لیلا_نجفی
#حرف
Forwarded from من از جایی دیگر آمدم
می خواهم از «تو» بنویسم
برای شادی های پنهانی ات
که سیاه سرش کردند...
برای زنانه های شعرهایت
که سانسور شدند...
برای خنده هایت
که حکم شرعی دادند حرام است!
برای دلتنگی هایت
که با هیچ خلوتی باز نشد...
برای لباس های رنگارنگت
که در کمد خانه دفن شدند...
برای موهای معطرت
که خشکسالی را
اختلاس را
کمبود علوفه را
به آن نسبت دادند!
برای عاشق شدنت
که هیچ قانونی تصویبش نکرد...
برای معاینه های نجابتت!
و نمی دانند
نمی فهمند شکنجه ای ست
که روح تو را
تکه
تکه کرده است...
برای دردهایی که می کشی
وقتی می‌گویند
نجابت تو
حفاظ مردان سرزمین من است....
برای خودم
برای تو
که سر به زیر تمام می شویم....


#لیلا_نجفی
#روز_دختر
#دلتنگی_ها
@leilanajafi