ادبگاه

#حرف
Канал
Логотип телеграм канала ادبگاه
@Adabgah95Продвигать
164
подписчика
4,05 тыс.
фото
212
видео
755
ссылок
🌸مهناز ملکی ریزی🌸 کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی فرهنگی/شاعر/نویسنده/پژوهشگر ادبی، وبراستار نام اثر :مجموعه شعر: ١_ الفبای عشق ٢_شاید تو روزی بیایی... و ١١ اثر مشترک با شاعران ایران توسط انتشارت اورازان،شاملو، اصفهان و... اینستاگرام:mahnaz_maleki_54
حرف دل
❤️
چقدر حرف دلم را نگفته بلعیدم
نگفته های همیشه دلیل غمباد است

زنی که زخم دلش را به خنده می بندد
نپرس حال خرابش که حال بغداد است

هزار ویک شبه هایش همیشه غم دارد
که با شبانه ی این شهرزاد همزاد است

اسیر این قفس تنگ بی صدایی ها
"ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است"

نمی شود که سکوتش ادامه دار شود
چرا که چاره ی بغض گرفته فریاد است

ترانه می شود این حرف های دل مانده
به نام عشق که دنیا به نامش آباد است
👇❤️
پ. نوشت:مصرع هشتم تضمین از غزل حافظ است
❤️
#مهناز_ملکی_ریزی
#غزل#شعر_معاصر
#زن#حرف_دل
#عشق#سکوت
#حافظ
غزل چهارپاره : رویای زن
#مهناز_ملکی_ریزی

🍎
درد دارد به عمق شب هایش، زخم هایش عجیب می خندند
تازه شد بغض های بیگاه و راه فریاد اوست می بندند.

زن به خوابی دوباره محکوم است، خواب هایش به مرگ مانندند
تلخ وشیرین تمام رویاهاش، تا ابد زیرِ جبرِ سر بندند.

دلخوشی های روز تا روزش، بسته ی داغ مُهرِ سوگندند.
سیب های بهشت گمشده اش، نارسیده، به شاخه، می گندند.

فصل آخر امید می کارد ، دست ها برف ماه اسفندند
چشم هایش بهار می روید، چشم ها آیه خداوندند.

این زن از شعر، عشق می زاید، دردهایش چقدر دلبندند
حرف هایش اگر چه غم دارد، تا توباشی همیشه خرسندند .

🍎
#مهناز_ملکی_ریزی
#شعر
#عاشقانه
#غزل_چهار_پاره
#غزل
#چهار_پاره
#زن#زندگی#درد#حرف
#بهشت#سیب#عشق
Forwarded from من از جایی دیگر آمدم
.
حکایت دل بعضی ها، درد و دل شیشه های دوجداره است، بی شیشه، با چشم هایی به آسمان دوخته شده تا مگر بشنود زمزمه ی باران های نیامده ی تابستان را !...
یک شهر درون سینه ام غوغا می کند، بلند گریه می کند، آهسته می خندد، تنهایی راه می رود.... وَ این شیشه های دوجداره ی بی شیشه اند که هر دقیقه مرا در خودشان می ریزند ...

هر روز بی شعر تر، پای خش خش ساکت کاغذهای سپید می نشینم، یک فنجان خیال می ریزم وُ گوش می‌دهم به همهمه ی نانوشته ی هر روزم...
جای این همه من، روی شانه هایم تیر می کشد...گاهی پاهایم از کشیدن این همه هیچ که در من هروله می کند ، جا می ماند...


#لیلانجفی
#حرف
Forwarded from من از جایی دیگر آمدم
«خانم رئیس جمهور»


اگر رئیس جمهور بودم نواختن ویلون را یک روز در سال به عنوان آیین ملّی ثبت می کردم! بعد خودم می رفتم روی یک سکو در میدانی وسط شهر، همان جایی که آنقدر شلوغ است که مردم دیگر حواسشان به زندگی نیست!
و برایشان می نواختم، غمگین ترین و شاید عاشقانه ترین ملودی جهان را

اجازه می دادم هر کسی دوست داشت به طرفم تخم مرغ گندیده، گوجه ی لهیده، یا باقی مانده ی ساندویچ اش را پرتاب کند ، محافظانم را مرخص می کردم تا هر کسی دلش خواست همان جا مرا بکشد!

می نوازم، ولی صداها را می شنوم؛ بوق هایی که پشت چراغ راهنما کر شده اند و فریادهای مردمی که رنج هایشان را سکوت کرده اند، می شنوم!
می نوازم و بین جمعیت پسرکی با لحن مسخره فریاد می‌زند نگاهش کنید، مگر زن ها هم نوازنده می شوند؟! و آنها مرا می دیدند که چشمانم را بسته ام و اشک هایم سیم ها را خیس کرده است!
نمی دانم زمان چقدر گذشته است و تا کی مردم دیوانگی های مرا تحمل کرده اند!

سازم را بر می داشتم وُ می رفتم، به کاسب های توی مسیرم خدا قوت می‌دادم و برای آنهایی را که از کار من گیج و مبهوت شده اند دعا می‌کردم دشت امروزشان با برکت باشد.

می رفتم آسایشگاه بیماران روانی و با آنها در مورد مسایل روز حرف می زدم.
می رفتم به تولیدی های پایین شهر، پشت یک چرخ می نشستم، یک دست لباس می دوختم و اجازه می‌دادم دخترها به ناشی گری های دوخت وُ دوز من بخندند و در گوشی پچ پچ کنند. بعد برایشان آهنگ «love story» را می نواختم و می گذاشتم هر چه دلشان خواست توی رویاهایشان عشق بورزند.

می‌رفتم به یک کافه ی دنج سفارش قهوه می دادم ، تا بفهمم انتظار چقدر طول می کشد!

می رفتم و به پسر نحیفی که گاری زباله را می کشد کمک می کردم تا آشغال های بیشتری جمع کند، توی راه از او می پرسیدم تا به حال خواب دوچرخه دیده است یا نه؟

می رفتم و از آنهایی که زیر پل می خواب اند می پرسیدم می دانید دب اکبر کدام است؟ ستاره های دنباله دار را تا به حال دیده اید؟! بعد آسمان را روی سرشان می کشیدم و با هم یک چرت کوتاه می زدیم!

شب خسته بر می گشتم، ویلون را روی میز رها می کردم، سرم را روی کاغذها وُ برنامه های کاری ام می گذاشتم و یک دل سیر می مردم....


#لیلا_نجفی
#حرف