🔷💠🔹🔹@AdabSarجانا بگو پس چرا، افتاده بر روشنی
نخشی نمایان ز شب، ایدم به اندوهِ ما؟
باشد نهانجای جان، دامانِ مینویِ غم
بر کوهِ غم چیره شو، خاوندِ نستوهِ ما!
پیموده اند اخگران، اندامِ شب را به جان
باشد که پیغامشان، گوید ز نیزارِ دل ؛
بر بامِ شب چیره شد، سوگندِ سد پاکِمیر
آهیرِ آزرمشان، دلجوی خونبارِ دل؛
این کانِ آبادِ ما، در کامِ بی ایزدان
در چنگِ اهریمنان، کابینِ ایرانمان؛
در شهرِ مستانِ مغ، آتش به دل می زنیم
آهنگِ پرسونِ ما، دیرینه ایرانمان؛
در جامِ جمشیدِ جم، هر دم نمایان شود
سبزینگی با بهار، دیروزِ دیروکِ ما؛
پرهونِ خاکی کنون، یادی ندارد دگر
از آن هنایش که بود، بر راهِ چیروکِ ما؛
سینایِ سیمینِ ما، هرگز نبینی ز ما
جز مهرِ بر راهِ تو، بر خاکِ میرانِ تو؛
بنیادِ سد آرزو، گل کرده در چهره ات
جانا بگویم همی، جانم به کُرپانِ تو!
✍🏻✍🏻 پینوشت سراینده
مینوی غم: بهشتِ غم، آنجا که غم فراوان است.
خاوند: این واژه کوتاهیدهی خداوند است و در پارسی به مانک خواجه، صاحب و مالک به کار میرود. از آنجا که میهن، میراث من است و خود را فرزند میهن میدانم، پس تن و جان و روان من از برای میهن است و اینگونه میهن را خاوند خود میدانم.
نستوه: استوار، محکم، پایدار. این واژه با بستوه (عاجز و ناتوان) ناسان است.
اَخگران: شعلههای آتش
پاکمیر: شهید
آهیر: مشعل
آزرم: ادب، فرهنگ، هنر، شرم و حیا.
آهیرِ آزرمشان: مشعل فروزان و درخشندهی فرهنگ و ادبشان.
کان: معدن، سرچشمه، کردها چشمه را کینی میخوانند که هر دو از یک ریشه استند.
کابین: مَهر، مَهریه، جهاز، به چم دستگاه هم میآید.
آهنگ: خواست، اراده.
پرسون: دقیق (این واژه پیشنهاد شدهی حیدری ملایری است)
دیرینه ایرانمان: ایرانِ کهنمان، فردید پیشینهی ایرانِ کهن است.
دیروک: تاریک، تاریخ، مه روز.
پرهون: دایره، گردی.
پرهونِ خاکی: فردید(منظور) کرهی زمین است.
هنایش: درآیش، کارایی، کارسازی، تاثیر.
چیروک: روایت، افسانه، داستان (این واژه پیشنهاد شدهی حیدری ملایری است)
سینا: گشایش دهندهی دل، مرد دانشمند و فرزانه.
سیمین: نقرهای رنگ، آنچه که سپید و درخشان است.
میران: امیران، بزرگان.
کرپان: قربان اربیک شدهی این واژه است.
#پوریا_عزیزیان#چکامه_پارسی@AdabSar🔷💠🔹🔹