▪️فنون سوررئالیسم/ رؤیا/ دیوانگی
از نظر
#فروید این دنیا (رؤیا) مظهر تمایلات ناخودآگاه ما و کششهای ناگفتهٔ ماست. و انسان با کشف رمز آنها به شناخت کامل خویشتن نائل میشود.
رؤیا
رؤیا مانند تفکر یک وسیلهی شناخت است و باید با همین عنوان تحلیل شود. بدینسان رؤیا دیدن تفننی برای ذهن نخواهد بود، بلکه یکی از روشنگرترین فعالیتهای آن شمرده خواهد شد و به این مفهوم سوررئالیسم به فلسفهی هندی نزدیک میشود: در ودانتا سه حالت بیداری، رؤیا و خواب عمیق بهطور جداگانه تحلیل شده و مانند جنبههای مختلف تجلی هستی به شمار رفتهاند.
سوررئالیسم این تازگی را دارد که ارزش از دسترفتهی رؤیا را به آن برگردانده و هم از نظر روانشناسی و هم از نظر فلسفی اهمیتی به اندازهی بیداری و حتا بیشتر از بیداری برای آن قائل شده است.
در رؤیا همه چیز ممکن است. "سهولت هر چیزی خارج از اندازه است." تواناییهای فرد، برخلاف تواناییهایی که او در عالم بیداری برای خود میشناسد، بیحد و مرز است. پس در ورای عقل آگاه، عقل دیگری وجود دارد بیاندازه وسیع، که میتواند مرزهای معمولی عمل آدمی را پشت سر بگذارد.
دیوانگی
برتون: "من حاضرم سراسر عمرم را صرف تحقیق در رازگویی دیوانگان کنم. آنان آدمهایی هستند با شرافت وسواسآمیز و معصومیت آنها نظیر ندارد، مگر معصومیت من."
دیوانگان، از جستجوهایشان در این قلمروهای اندیشه، عناصری را همراه میآورند که قابل انصراف نیست: متون، نقاشیها، و اشیایی که هر کدام کشفیاتی هستند دربارهی رویهی دیگر عقل بدینسان نوعی درونگرایی که از دنیا بریده و تنها در خویشتن و خصوصیات خویشتن غرق است، قادر است آثاری خلق کند که میتوانند ادراک "طبیعی" روزمرهی ما را زیر و رو کنند.
در میان بیماریهای روانی متعدد، یکی از آنها، یعنی پارانویا (Paranola) از نظر هدفی که سوررئالیستها دنبال میکنند قابل توجه است و ترکیبی از واقعیت و خیال را به ما عرضه میکند. بیمار که دچار هذیان عظمت و یا جنون درد و شکنجه شده است، به اینکه به دنیای درونش پناه برد اکتفا نمیکند، بلکه تمام پدیدههای دنیای خارج را بر گرد اندیشهی هذیانآلود خود متبلور میکند. تأثیراتی که از بیرون میگیرد، تنها به درد تصویر و توجیه ابداعات ذهنی او میخورد. با اینکه در همان دنیایی زندگی میکند که یک فرد عادی، با اینکه همان تأثیرات را دریافت میکند و شاهد همان جریان امور است، به صورتی کاملا متفاوت عکسالعمل نشان میدهد، زیرا در نظر وی هر حادثهای تنها توقعات درونی او را تقویت میکند. اگر خود را شاهزاده تصور کند، درصدد تهیهی شجرهنامهای برمیآید که خویشاوندی او را با فلان فرد باقیمانده از خانوادهی مورد نظرش به اثبات رساند. ادعا میکند که حوادث بینالمللی برای بزرگداشت او و یا برای خصومت با او اتفاق افتاده است. تصور میکند که گفتههای او موجب فلان یا فلان اقدام سیاسی شده است. چنین هذیانی کاملا هماهنگ است و اگر انسان نقطهی آغاز آن را بپذیرد، وقتی خود را به جای فرد پارانویاک بگذارد میبیند که همهی جهانبینی او روال منطقی دارد.
برتون: «هرگز نباید قدم در تیمارستان گذاشت مگر با دانستن اینکه در آنجا دیوانه به بار میآورند، همان طور که در دارالتأدیب جنایتکار میسازند.»
📕مکتبهای ادبی
✍️رضا سید حسینی
@art_philosophyy@art_school_interdisciplinary@academyshamsehwww.academyshamseh.comwww.instagram.com/academyshamseh