✳️ مرگ
سپس المیترا باز سخن گفت که اکنون میخواهیم برای ما از مرگ نکتهای بازگویی.
پیامبر گفت: شما میخواهید از راز مرگ آگاه شوید. اما چگونه این راز را درخواهید یافت مگر که آن را در قلب زندگی بجویید؟ آن خفاش که چشمهای شبپرستش در پیش نور نابیناست، نمیتواند راز نور را کشف کند. اگر براستی میخواهید روح مرگ را مشاهده کنید، پنجره قلبتان را به سوی جوهر زندگی بگشایید. زیرا مرگ و زندگی یکی هستند چنانکه رودخانه و دریا از یک گوهرند.
آگاهی خاموش شما از ماورای زندگی، در عمق امیدها و آرزوهایتان خفته است
و قلب شما مانند دانههایی که در زیر برف پنهانند، خواب بهار میبیند.
به این خوابها ایمان بیاورید زیرا دروازهٔ ابدیت در آنها پنهان است. ترس شما از مرگ همانند لرزش چوپانی است در برابر پادشاه، هنگامی که پادشاه میخواهد دست خود را به نشان افتخار و شرافت بر شانهٔ چوپان نهد. آیا چوپان در ورای آن لرزش و اضطراب، از شادی و نشاط لبریز نیست که بزودی بر شانهٔ خویش خلعت شاهانه و نشان افتخار خواهد داشت؟
و باز آیا همین انتظار عزت و حرمت، بر اضطراب او نخواهد افزود؟
زیرا مردن چیست جز برهنه در باد ایستادن و در آفتاب ذوب شدن؟
و قطع نفس چیست جز آزادکردن نفس از این جزر و مد بیقرار، تا اوج گیرد و گسترده شود و بی هیچ بند و زنجیر جویای خداوند گردد؟
تنها، وقتی از چشمه سکوت بنوشید میتوانید براستی آواز بخوانید و هنگامی که به قله کوه میرسید صعود را آغاز میکنید،
و هنگامی که زمین دست و پای شما را مصادره میکند و وام خود را باز میستاند، شما براستی دستافشانی و پایکوبی خواهید کرد*.
*ای همه منزل شده در ره تو بیرهه
بیقدمی رقص بین، بیدهنی قهقهه
ای مرده شوی من، زنخم را ببند سخت
زیرا که بیدهن دل و جانم شکرچش است
(مولوی)
#جبران_خلیل_جبران #پیامبر#حسین_الهی_قمشهایصفحه ۹۳.
@Ab_o_Atash