✳ کشتی سبکتر شد و با سرعت کمتری در آب فرو میرفت، با این حال وضع بسیار یأسآور بود.
آخرین علاج نیز مؤثر نیفتاده بود.
رئیس فریاد برآورد:
ــ آیا باز هم چیزی مانده است که در آب اندازیم؟
دکتر که تا اینموقع کسی به فکر او نبود، از گوشهای سر بر آورد و گفت: آری.
رئیس پرسید: چه چیز؟
دکتر پاسخ داد: جنایاتمان.
… نتیجه اعمال ما به صورت طوفان و ظلمات، دامنگیرمان شد. … اگر هم از دریا نجات یابیم باز در دام افتادهایم. یا در آب و یا با طناب دار باید خفه شویم. برای ما راه سوم وجود ندارد. خدا یکی از این دو راه را برای ما برگزیده است.
تسلیم قضای او شویم. او راهی نصیب ما ساخته است که گناهانمان را بشوید. … به خود رحم کنید! میگویم به زانو درآیید. توبه و پشیمانی زورقی است که هرگز غرق نمیشود.
#ویکتور_هوگو #مردی_که_میخندد#جواد_محیی (چاپ سوم، مشهد: انتشارات جاودان خرد، ۱۳۸۶)
صص ۱۱۱ و ۱۱۲.
@Ab_o_atash