✳ زخم...
نزدیک چهل سال است از آنشب میگذرد. عکس بابا روی دیوار خانه میخندد اما جای زخم همچنان روی پیشانی اوست. بابا از توی عکسی که زیرش نوشته «پیرغلام اهل بیت زندهیاد حسین
محمدی»، میگوید:«روز اول دستفرمونت خوب نبود.» من باز خجالت میکشم و نمیدانم این شرمساری کهنه کی دست از سرم برمیدارد. حتی وقتی سر مزارش میروم و عکس روی قبرش را میبینم حس میکنم کسی که تصویر او را روی سنگ حکاکی کرده، نتوانسته فکری به حال زخم پیشانی بابا بکند. شاید او میتوانست خاطره پیشانی بابا را از ذهن من پاک کند.
نوار روضه حضرت رقیه را میگذارم و بابا میخواند:
«پدر فدای سر نورانیات
سنگ جفا که زد به پیشانیات؟
بس که دویدم عقب قافله
پای من از ره شده پر آبله»
#حمید_محمدی_محمدی#کآشوب#کهنه_شرم#نفیسه_مرشدزادهنشر اطراف
صص ۱۸ و ۱۹.
@Ab_o_Atash