✳ در راه تفلیس به باطوم٬
از شهر کوچک «گوری» گذشتیم که زادگاه استالین بوده است. فکر کردم اگر تلگرافی به شخص او بکنم و
از اینکه ما را به اتحاد جماهیر
شوروی پذیرفته است و به علت همین پذیرش بوده که همهجا
از ما استقبال کردهاند و ورودمان را جشن گرفتهاند و مشار به بنان بودهایم٬
از او تشکر بکنم؛ فکر کردم اگر این کار را بکنم٬ به رسوم ادب رفتار کردهام. چون مسلماً چنین موقعیتی را دیگر به دست نمیآوردم٬ گفتم ماشین را نزدیک ادارهٔ پست نگه داشتند و متن تلگراف خودم را به آنجا بردم. متن تلگراف تقریباً اینطور بود:
«در ضمن این مسافرت گرانبها در حالی که
از شهر گوری میگذرم٬ احتیاج قلبی عمیقی را در خود احساس میکنم که به شما...» به اینجا که رسیدم٬ مترجم دست نگه داشت و گفت من هرگز نمیتوانم اینطور حرف بزنم. کلمهٔ «شما» بخصوص وقتی که طرف خطاب٬ شخص استالین است؛ هرگز کافی برای ادای مطلب نیست و باید چیزی به آن افزود؛ و چون حیرت و تعجب
از سر و روی من میبارید٬ رفته و با هم مشورت کردند و بعد پیشنهاد کردند که اینطور خطاب کنم: «شما٬ ریاست کارگران» یا «معلم ملتها» یا... دیگر چه میدانم. من که این همه را بیهوده میدانستم٬ تعرض کردم که استالین برتر
از این تملقهاست؛ ولی بیهوده خودم را خسته میکردم.
#آندره_ژید#بازگشت_از_شوروی#جلال_آل_احمدانتشارات مبین اندیشه
صص ۷۹ و ۸۰.
@Ab_o_Atash