✳ یک بار گفت: یادت باشد، خدا فقط در کلیسا نیست. در آینده ممکن است گاهی پیش بیاید که خودت را درمانده حس کنی. اما حتی زمانی هم که خودت را تنها و بی یار و یاور میدانی، باز تنها نیستی. این را فراموش نکن.
این گفته نیز همان حالت ساده و طبیعی گفتههای دیگرش را داشت، اما دیدم که چشمانش از اشک، تر شد. به لاسپتزیا رسیدیم و ایستگاه پر از گروههای صلیب سرخ، سربازان همه نیروها و رستهها و ملوانان بود. دو سال از آغاز جنگ بینالملل اول میگذشت. در جبهه ایتالیا - اطریش تعرض شدیدی را تدارک میدیدند. در ایستگاه همه منتظر رسیدن قطاری انباشته از زخمی بودند که گویا حالشان خیلی بد بود.
گفتم: این فاجعه تا کی میخواهد ادامه پیدا کند؟
دُن اوریونه گفتهام را شنید، اما همان هنگام دربارهاش چیزی نگفت. سحر همراه با رگبار شدیدی از راه رسید. دن اوریونه نیم ساعتی کتاب دعا خواند، سپس مدتی به فکر فرو رفت.
سرانجام به حرف آمد و زیر لب گفت: اما درباره جنگ، میخواهم مسئلهای را برایت بگویم که هیچکس نباید آن را بداند. دیروز برای من روز بسیار مهمی بود. به طور خصوصی خدمت پاپ شرفیاب شدم. چند هفته پیش نامهای درباره رفتار مسیحیان در قبال جنگ فعلی برای پدر مقدس نوشته بودم که الان برایت میخوانم. و ایشان خواستند که برای بحث در این باره به محضرشان بروم.
دست و پای خودم را گم کردم. از خودم میپرسیدم: «چرا میخواهد این چیزها را برای من مطرح کند؟» دست در کیف خود برد و چند برگ کاغذ را که به خطی ریز و تنگاتنگ نوشته شده بود بیرون کشید.
گفت: وقتی یک مقام مذهبی بهطور خصوصی خدمت پاپ میرسد، بخصوص اگر بحثشان درباره مسائل مذهبی و اخلاقی کلیسا باشد، حق ندارد آنچه را که آنجا گفته و شنیده، جای دیگری بازگو کند، اما وجداناً حس میکنم که در این مورد میتوانم استثنا قائل بشوم.
آرام آرام، به گونهای که بتوانم خوب بفهمم، متن نامهای را که به پاپ نوشته بود برایم خواند. نامه به شیوهای پرشور و بسیار زیبا نوشته شده بود؛ هم بسیار فروتنانه و هم شورانگیز بود. این پیشنهاد جسورانه را مطرح میکرد که «کلیسا» پا به میان بگذارد و بیاعتنا به خیرهسری دولتها، ملتها را برانگیزد تا هرچه زودتر جنگ را به پایان برسانند.
پس از دریافت نامه، پاپ دن اوریونه را به حضور پذیرفته و با او بسیار مهربانانه رفتار کرده بود، اما همچنین گفته بود که پیشنهاد او عملی نیست، زیرا «کلیسا» نمیتواند ملتها و ارتشها را به چیزی بیش از
#دعا فرا خواند.
#اینیاتسیو_سیلونه#خروج_اضطراری#مهدی_سحابیقصه: آشنایی با یک کشیش عجیب
(چاپ اول، تهران: انتشارات دماوند، پاییز ۱۳۶۲)
صفحات ۵۱ تا ۵۳.
@Ab_o_Atash