الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#تیم_بچه_های_تخریب
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🔷 شبی که سید حمید #پل_دجله را منفجر کرد

1️⃣ حاج جعفر اسدی فرمانده لشگر المهدی از قرارگاه اومد و #حسین_ایرلو فرمانده گردان تخریب رو کناری کشید و ماموریتی رو به او ابلاغ کرد.
حاج جعفر به حسین گفت: قرارگاه دستور داده که امشب پل روی دجله هر طوری که هست باید منهدم بشه تا دشمن نتواند نیروهای خود را در شرق دجله پشتیبانی کنه.
حسین ایرلو هم چند تا از بچه های کار کشته تخریب رو که آشنایی با امور انفجار پل داشتند به مشورت خواست و وظیفه انجام این عملیات به شهید سید حمیدرضا رضازاده سپرده شد.
بلافاصله تیم عملیات 24 نفره آماده و قرار شد هریک از بچه ها نزدیک 20کیلو مواد انفجاری سی4 را با خود حمل کنند. اطلاعات زیادی از پلی که قرار بود منفجر کنند نداشتند فقط گفته بودند که بدنه پل فلزی است و با بازوهای فلزی مهار شده.
#تیم_بچه_های_تخریب به فرماندهی سید حمیدرضا عازم محل ماموریت شد. برای این عملیات قرار بود گردان الفتح به مواضع دشمن حمله کنه و بچه های تخریب از خط عبور کنند و سراغ پل بروند و مواد منفجره را روی پل جاسازی کنند. مسیر طولانی بود و بایستی از داخل نیزارها حرکت می‌کردند. در این مسیر هر لحظه امکان خطر بود. از یک طرف گلوله‌های توپ و خمپاره که کنار بچه ها به زمین میخورد نگران کننده بود احتمال میرفت موج انفجاری به کوله پشتی هایی که پر از مواد منفجره بود برسد و اتفاقی بیفتد و از طرف دیگر چون در عمق خط دشمن نفوذ میکردند هر لحظه امکان درگیر شدن با کمین های دشمن که داخل هور مستقر بودند وجود داشت.
در این مسیر یکی دو بار با کمین های دشمن درگیر شدند و از اونها عبور کردند. قرار بر این شده بود که برای رسیدن به پل به موازات رودخانه دجله حرکت کنند چون این مسیر خطرات کمتری داشت.دو سه ساعت راه رفته بودند اما کسی ابراز خستگی نمیکرد همه بچه ها مصمم بودند تا ماموریت خود رو به انجام برسونند. نزدیکی های پل به یک گروهان دشمن بر میخورند که با توکل به خدا و تدبیر سید حمید و با رعایت سکوت و اختفا درگیری صورت نمیگیرد. ستون دشمن که رفت سید حمید به سجده افتاد و خدا رو شکر کرد. بچه ها حرکت کردند سید مدام تذکر میداد که برادرها فاصله رو رعایت کنید و مواظب همدیگه باشید.ستون بی سر و صدا و با احتیاط از کنار رودخانه دجله حرکت میکرد که باز گرفتار کمین دشمن شد و در این درگیری تعدادی از بچه ها مجروح شدند .در این درگیری بی سیم چی گروه هم گم شد این احتمال وجود داشت که مجروح شده و یا داخل نهرهای فرعی دجله افتاده باشه... اما گروه باید به مسیر خود ادامه میداد تا به محل ماموریت برسه.از اینجا به بعد ارتباط این گروه با عقب قطع شد.
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#معبر_خونین_قلاویزان
#شهید_ابوالفضل_رمضانی
شهادت 18 تیرماه 1365
محل شهادت : #مهران_قلاویزان
1️⃣ ✍️✍️✍️: روای: #امیر_خنده_جام

☑️ به همراه برادران لطیفی ، #شهید_رمضانی و #شهید_علی_اکبر_غیاثی به #گردان_قمر_بنی_هاشم(ع) مامور شدیم.
ماموریت گردان قمربنی هاشم پاکسازی یکی از یالهای غربی قله 223 #قلاویزان بود و دشمن برای اینکه رزمندگان ما نتوانند از طریق یالها به قله برسند موانع زیادی در مسیر عبور ایجاد کرده بود .#میدان_های_مین چند لایه با مین های ضد نفرات و بشکه های 200 لیتری فوگاز و سیم خاردارهای عرضی به جای طولی و تله کردن مینهای ترکشی داخل آن و سنگرهای کمین فراوان همه این ها یالهای قله 223 را تسخیر نا پذیر میکرد.رزمنده های گردان قمربنی هاشم(ع) در سه گروهان سازمان دهی شذه بودند و طرح مانور اینگونه بود که یکی از گروهانها خط دشمن را تصرف کند وگروهانهای دیگر ادامه عملیات را انجام دهند.
#تیم_بچه_های_تخریب با گروهان خط شکن همراه شد و جلوی گروهان حرکت میکردیم تا اینکه به میدان مین رسیدیم.ستون نیرو های رزمنده چند متر به #میدان_مین در یک جانپناه متوقف شد و بچه های تخریب و اطلاعات به همراه فرمانده گروهان به پشت میدان مین رفتیم.
همه جا تاریک بود و چون اواخر ماه قمری بود خبری از ماه و نور آن در آسمان نبود. چند لحظه پشت میدان مین ، اطراف و محدوده میدان رو برانداز کردیم و با توکل به خدا و مدد گرفتن از نام علمدار کربلا #اباالفضل_العباس کار معبر شروع شد.
برادر لطیفی مین ها رو خنثی میکرد و جلو میرفت و برادر رمضانی هم پشت سرش با فاصله دو متر زمین رو چک میکرد که مبادا مین و موانعی جامانده باشد و منهم در آخر #طناب_معبر رو روی زمین پهن میکردم.تقریبا داشت شب به نیمه میرسید و ما با احتیاط کامل و با صبرو حوصله معبر میزدیم . دشمن باور نداشت که ما بتوانیم از موانع رد شویم ..وسط میدان مین بودیم که تیراندازی ایضایی دشمن شروع شد و تیرهای رسام که از دهانه دوشکا خارج میشد از بالای سر ما عبور میکرد وگاهی هم چند خمپاره بدون هدف داخل موانع به زمین میخورد که ما رو مجبور میکرد روی زمین دراز بکشیم.ما سه نفر بدون توجه به اتفاقات دور و برمون جلو میرفتیم و تمام تلاش ما این بود که به سیم خاردار آخر میدون برسیم ..اما یک اتفاق همه چیز رو به هم ریخت. در آن تاریکی و سکوت صدای #انفجار_چاشنی و بعد هم روشن شدن #مین_منور در مقابل ما و بعد هم صدای انفجار ..
توی اون سر و صدا، صدای #یا_ابالفضل(ع) بلندی شنیدم
🔶🌹 ادامه دارد
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#معبری_که_شهید_ضیایی_زد
#عملیات_نصر_4
#ارتفاعات_ماووت
✍️✍️✍️ راوی: #علی_روزبهانی

مرحله اول #عملیات_نصر_4 بود که قرار شد دقیق یادم نیست پاسگاه ۱بود یا۲ #ماووت را ازاد کنند من در تیم برادرمحمد فرد بودم قرار بود برای معبر زدن به گردان های رزمی مامور شویم چند دقیقه قبل از حرکت تغیراتی انجام شد و من به تیم برادر #شهید_ضیایی رفتم اگر اشتباه نکنم برادر ولی لو هم با ما بود
#شهید_ضیایی که قبلا توجیه شده بود بما در مورد عملیات توضیحاتی داد و گفت خودش #معبر می زند و قرار شد من پشت سرش #طناب_معبر بکشم و برادر ولی لو هم که بنده خدا یک پایش ناراحتی داشت رزرو باشد .
قبل از حرکت شهید ضیایی به من گفت : اگر برای من داخل معبراتفاقی افتاد توجه نکن و معبر را ادامه بده واگر برای شما مشکلی پیش امد برادر ولی لو ادامه بدهد.
رسیدیم #پای_کار و #تیم_بچه_های_تخریب دست به کار شدند
شهید ضیایی وارد #میدان_مین شد وبا احتیاط خنثی کردن مین ها رو شروع کرد و من هم به فاصله کمی پشت سرش #نوار_سفید_رنگ_معبر رو روی زمین پهن میکردم .
مسیر معبر از بین #کمین_دشمن بود . صدای صحبت هاشون به زبان عربی میامد .
به آخر میدون مین رسیدیم وتقریبا معبر باز شد وشهید ضیایی به من اشاره کرد که من مواظب باشم . اون برگشت سر معبر تا #گردان_خط_شکن رو از معبر عبور دهد .
گردان وارد معبر شد. اول چند تا آرپی جی زن جلو اومدند وسنگر کمین دشمن رو خاموش کردند و بعدش رزمنده ها با عبور از معبر به مواضع دشمن یورش بردند .
یک لحظه همه جا رو آتش گرفت. تیر بارهای دشمن بود که مسیر معبر رو با تیر رسام میزد و آتیش خمپاره ها و انفجار پی درپی اطراف معبر شروع شد.
قرار #بچه_های_تخریب این بود که بعد از اتمام معبر و عبور نیروها به عقب برگردند تا برای ماموریت های بعدی اعزام شوند.
توی اون سر و صدا و آتیش سنگین من شهید ضیایی رو گم کردم.
دستور بود که عقب برگردید .
مسیر برگشت روبلد بودم یه مقدار مسیر رو زیر آتش دشمن سینه خیز اومدم .
سمت راست جاده رو دشمن #مین_گذاری کرده بود ومواظب بودم داخل میدون مین نشوم.
توی حال خودم بودم که کسی از پشت سر من رو به اسم صدا کرد. اطراف رو نگاه کردم #برادر_عباسپور روی مین رفته بود و از ناحیه پا سخت مجروح شده بود ازش خون زیادی میرفت کف پاش نصف شده بود. من عادت داشتم از مقر که برای کار بیرون می امدم بجای اب چایی می ریختم تو قمقمه و چندتا قند هم توش می انداختم شب قبل هم همینکار را کرده بود م برادر عباسپور گفت : روزبهانی اب داری؟؟
گفتم بله
گفت : خون های پام رو بشور و سفت ببند
درب قمقمه را باز کردم.
چایی سرد شده بود ولی یادم نبود چایی است .
چایی شیرین را ریختم روی پای عباسپور
و زخمهای پایش را بستم و شروع کردیم سینه خیز و با احتیاط از #میدون_مین بیدون اومدن برای من جالب بود که عباسپور با اینکه پاش به پوست آویزون بود و درد میکشید و خون زیادی هم ازش رفته بود... معبر هم می زد .
با هر جون کندنی بود برادر عباسپور رو عقب آوردم.
روی جاده یک خشایار بود برای بردن مجروحان.
عباسپور رو سوار #خشایار کردم و خودم رفتم سمت سنگر بچه های تخریب.
آقا جعفر اون جا بود. از وضعیت بچه ها و معبرها سوال کرد .
🌹
🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel