من نه میتونم خودمو نجات بدم نه تورو گیر افتادیم جفتمون بند شدیم به چیزایی که رها کردنشون الان دیگه برامون مثل سقوطه نه تو میتونی رها کنی نه من و این تراژدی ترین قسمت داستان میشه چون که دارم بهت میگم من برای نجات تو زیادی کوفته ی راهم٫ راه نجات آخر من شدِ همین که میبینی من همون پروژه ی شکست خورده ی ته فایل های فلشت میشم در واقع از تو هم میخام منو نجات ندی از این تو در تو ی بی پایان بزار یادم بره کی بودم بزار غرق شم٫ دستات به سمت من دراز نکن که من دیگه نه میتونم خودمو نجات بدم نه تورو نه گذشته و نه حتی آینده رو