گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
دارم به سیسالگی نزدیک میشوم. هنوز دو سالی مانده اما حس میکنم مثل جادوی سیندرلا تنها تا ساعت ۱۲ نیمهشب ۲۹ سالگی وقت دارم تکلیفم را با خودم و دنیا روشن کنم و تصمیم بگیرم که بالأخره قرار است کجای زندگی باشم و به قول دایی (دکتر محمود تارا) در پادکست جافکری، کارگردان باشم یا بازیگر؟
بزرگسالی یعنی مسئولیتپذیری در جوانب مختلف، یعنی تلاش برای تکامل و بلوغ در ابعاد متعدد و شجاعت تصمیمگیری؛ تصمیمات سختی که بر زندگی دیگران هم اثر میگذارند.
گاهی دلم برای خودِ ۷سالهام و آن بیغلوغشی و صداقت کودکی تنگ میشود. برای روزهای بیدغدغگی و آسودگی و حتی بیخیالی و آن حال دمشُمار و خیامگونه.
اما... امان از عقربهها و گذر ایام
باید ساخت
درد کشید
و جلو رفت که
°°لَیسَ للانسان الاّ سعیٰ...
نیست برای انسان مگر آنکه تلاشی کند. (سورهٔ نجم آیهی ۳۹)
عنوان یادداشت: بخشی از غزلی معروف از زندهیاد محمدعلی بهمنی
راضیه بهرامی | ۱۴ آبان ۱۴۰۳
#راضیانهها
@razminabook