راهیان نور

#مادر_شهید
Channel
Logo of the Telegram channel راهیان نور
@rAhian_nurPromote
824
subscribers
8.83K
photos
786
videos
813
links
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
‍ .
.
+ دیگه سفارش نکنم ها ..!!
- از بر شدم مامان ..
+ باز بگو دلم آروم شه ..
- سعی کنم تیر نخورم ..
+ دیگه ...؟
- اگه خوردم شهید نشم ..
+ دیگه ..؟
- اگه شدم پلاکم رو گم نکنم ..
+ دیگه ..؟
- اگه کردم زیر آفتاب نمونم ..
+ دست علی به همرات ..
.
.
.
#وداع
#عاشقانه
#مادر_شهید
🌅 @rahian_nur
.
.
🌹بسم رب الشهداء🌹

به مناسبت #نوزده_شهریور سالروز ازدواج #مصطفی_من🌹

🌷19 شهریور 1386
بالاخره وقتش رسید تابرایش آستین بالابزنم...
یکی ازدوستانش که مصطفی اورا خیلی قبول داشت، سمیه خانم رامعرفی کرد.
بااینکه همسایه مان بودن
اما تا 
آن موقع ندیده بودمشان
جالب اینجاست که حتی نمیدانستیم قراراست به خواستگاری خواهر یکی از دوستان مصطفی برویم.

جلسه اول راتنهایی به دیدن
خانواده شان رفتم؛جلسه دوم را خودمصطفی
همه چیز خیلی سریع و بدون حاشیه پیش رفت
وقتی رفتند توی اتاق صحبت کنند.
هنوز پانزده دقیقه نشده بود که از اتاق بیرون آمدند.
همان جلسه رضایت دادند
چندجلسه ای خانواده
هارفت آمد کردند و بیشتر باهم آشنا شدیم.

🌷خانواده آقای ابراهیم پور درباره مهریه حرفی نزدند.
از آنجایی که مهریه عروس بزرگم و دخترم سیصد سکه طلا بود،این تعداد راپیشنهاد دادم.
مصطفی نه آورد و میگفت: من باید بتوانم مهریه را پرداخت کنم یانه؟؟؟
باید چیزی باشه که درتوانم باشه
من اگر داشته باشم بیشتر 
از سیصد سکه طلا پای سمیه خانم میریزم اما الان ندارم.
اما چون من خیلی اصرار کردم،دیگر مصطفی حرفی نزد.
آنقدرمصطفی نگران این بودکه بدهکار از
دنیابرود که سمیه خانم ناراحت 
میشد و میگفت ؛این بدهی نیست.

بالاخره۱۳اردیبهشت۱۳۸۶ عقد 
کردند و سمیه خانم سرسفره عقد برای راحتی حیال آقامصطفی؛ 
مهریه اش رابخشید
۱۹شهریور همان سال هم عروسی کردن😊


❤️خاطرات #مادر شهید مصطفی صدرزاده

🌹🌹❤️❤️🌹🌹❤️❤️🌹🌹
@rahian_nur
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🌷

💠 #خاطـــــرات_شهـــــدا

🌷شهید_مدافع_حرم_عبدالصالح_زارع

🍃هر چند وقت یه بار تماس میگرفت ،
چهل و پنج روز از رفتنش گذشته بود،
بهش گفتم : مادر نمیای؟
گفت : مامان از تو انتظار نداشتم !

🍃خیلی ازش عذر خواهی کردم ...
گفت: مامان من نمیتونم بیام.
با چه رویی برگردم ؟چجوری سرمو بلند کنم و خانواده ی شهدا رو ببینم؟

🍃تو خواب دیدم شهید شد و افتاد ، من بغلش کردم . سریع همه رو بیدار کردم گفتم : صالح شهید شده
همه گفتن نه آروم باش ایشالله که چیزی نیس
🍃روز بعد که خبر شهادتشو دادن دیدم همون ساعتی که من خوابشو دیدم شهید شد.
همه دعام این بود بدنش دسته دشمنا نیوفته آخه طاقت نداشتم ...😔😭

#مادر_شهید_عبدالصالح_زارع
#شهید_مدافع_حرم_عبدالصالح_زارع_



@bakeri_channel
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌹بسم رَبِّ الشُّهَدا🌹

ماجرای #مادر_شهیدی ڪه مهدی را فرزند خود می خواند.

#شهید_مهدی_طهماسبی خـادم افتخـاری #مسجد_مقدس_جمڪران بود و هر#سہ_شنبه این افتخار نصیبش می شد ڪه در خدمت زائران امام زمان(عج)باشد.
دوست شهید نقل می ڪند : مادر شهیدی ڪه دیگر سویی به چشمانش نمانده بود و رمقی هم در پاهایش نبود هرسه شنبه به جمڪران می آمد.
مهدی خیلی به او احترام می گذاشت . مادر شهید هم به او می گفت تو مانند فرزند شهیدم هستی و مهدی هم می گفت شما هم مادرم هستید.
تا اینڪه بعد از مدتی مهدی برای دفاع از حرم عمه امام زمان(عج) به سوریه رفت . #مادر_شهید هم در نبود مهدی هر سه شنبه ڪه به مسجد مقدس جمڪران می آمد خیلی دعا و بی تابی می کرد.

بارها وقتی مرا می دید می گفت: تو را به خدا نگذار فرزندم مهدی به سوریه برود و من هم می گفتم چشم. تا اینکه مهدی برای بار دوم به سوریه رفت و ڪربلایی شد . همڪاران عکس #شهید_مهدی راقاب گرفتند و در غرفه شماره 7 گذاشته بودند.
چند هفته ای میشد ڪه از مادر شهید خبری نشد . دلیلش هم آن بود به دلیل عمل جراحی چشم نمی توانست به مسجد بیاید. تا آنڪه یڪ روز آمد . من هم با دیدن مادر شهید به همڪارم گفتم زود برود جلوی قاب عڪس #شهید_مهدی بایستد تا این مادر شهید قاب عڪس شهید را نبیند . اما متاسفانه دیر شده بود .
مادر شهیدی ڪه بینایی چشمانش را بخاطر فرزند شهیدش از دست داد و می خواست با عمل جراحی چشم با دیدن چهره نورانی مهدی ڪه یادآور چهره فرزند شهیدش بود،آرام بگیرد آنقدر گریه ڪرد تا دوباره چشمانش مشڪل پیدا ڪرد.

#شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی

@rahian_nur
#مادر_شهید #حمیدرضا_اسدالهی

دسته گلی بود که به #حضرت_زینب(س) دادم 🌸#پسر خوبی بود ولی بعد از شهادتش تازه فهمیدم چه پسری داشتم. الان #حسرت می‌خورم که کاش بیشتر کنارش بودم. به همه گفته ام دسته گلی بود که به حضرت زینب(س) دادم. انشالله که دلش را شاد کرده باشم و امام زمان از ما راضی باشد. 🌸ازش می‌خواستم کمی مرا نصیحت کند می‌گفت" این حرفا چیه میزنی #مادر؟! هر وقت درد و دلی داشتم با #حمیدرضا می‌کردم.
اگر حرف‌هایم به سمت #غیبت و گله می‌رفت،
می گفت: مادر اگر از کسی ناراحتی برایش دعا کن.

#شهادت_۲۹آذر۹۴
#شهید_حمیدرضا_اسداللهی
#شهید_اسداللهی
#مرد
#مدافع_حرم
#دانشگاه_تهران
#دانشجو
#شهدای_دانشجو
#شهید_دانشجو
#قاری_قرآن
#حافظ_قرآن
#نخبه_قرآنی

@bakeri_channel 🕊

🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
Forwarded from عکس نگار
.
.
بزرگى می فرمود:
مادرت را ببوس،پایش را ببوس،تا به گریه بیافتد،وقتی گریه افتاد،
خودت هم به گریه می افتی،آن وقت کارت روی غلتک می افتد
و همه درهایی را که به روی خود بسته ای،خدا باز می کند.

این که فرمود بهشت زیر پای مادر است یعنی تواضع کن.

نکند حق انها را تضییع کنی که راهت بسته می شود،
اگر زنده اند یا مرده،هر طور که می توانی انها را از خودت راضی کن.

مادرتان را ببوسید،به پای او بوسه بزنید.

وقتی دل انها ازشما راضی و شاد شود،از ته دل دعایتان می کند و این در سیر شما بسیار مؤثر است. ( مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!

مادر یعنی به تعداد همه روزهای اینده تو، دلواپسی!

مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری!

مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد!

مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود
.
.
🌸 تقدیم به مادران شهدا 🌸
.
.
.
.
#روز_مادر #mothers_day
#مادر_شهید

@rahian_nur