راهیان نور

#خاکی
Channel
Logo of the Telegram channel راهیان نور
@rAhian_nurPromote
824
subscribers
8.83K
photos
786
videos
813
links
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
#خاکی کہ باشی
چه صفـایی دارد....
یک فنجان چای با طعم #خدا ...

#صبح_بخیر
#بفرمایید_چای ☕️
@rahian_nur
.
دوباره هوای دلم پر شده از #عطر وجود شما...
کاش میشد در کنارتان بود...
کاش میشد #فرار کرد از همه ناپاکی ها و پلیدی های روزگار...
.
کاش میشد دوباره حضورتان غبار از #دل های #آلوده ی مان بزداید...
کاش باز هم میز ها، #سنگر شوند...
و لباس های مجلل،همان لباس های #خاکی و زیبا...
.
دلم گرفته از این همه #رنگِ ، بی رنگِ #دنیا ...
دلم #آسمان میخواهد...
نور #خدا...
نگاه #شهدا...
.
فقط میگویم این #منم در راه مانده ی بی پناه و پر و بال #شکسته ای که بی حضور تان توان #پرواز ندارد...

#شهدا_نگاهی

زائران راهیان نور التماس دعا
راهیان نور
سرداران بدروخیبرآقا مهدی و حمید آقا باکری: #قسمت_بیست_ودوم . #راننده از بچه های لشکر بود،به من گله کرد:"شما نذارید آقا مهدی #تنها و بی محافظ رفت و آمد کنه😕،به حرف ما که گوش نمیده😒،شما یه چیزی بگید،آقا مهدی،شما فقط مال خودتون نیستید"👌 # سرش را به عقب، #به طرف…
سفیـرعشق:
#قسمت_بیست_وسوم
.
از ارومیه برای تسلیت گفتن به خانواده ی #شهدای_لشکرعاشورا رفتیم تبریز،بعد مهدی باید میرفت اردبیل،جاده ی تبریز_اردبیل آسفالت نداشت؛ #خاکی و پر از دست انداز، #مهدی گفت بمانم تا برگردد،دمغ بودم🤕،دستش را برای خداحافظی بالا برد و صداش را مثلِ بچه ها کرد و گفت😌:"اگه دختر خوبی باشی و بمونی،برات دودک اردبیل میارم"🙈
#دودک،ساز دهنی معروفِ اردبیل است،چیزی شبیه به فلوت،
دودک نیاورد اما خودش زود برگشت و با هم رفتیم قم،#زیارت و از آنجا#سوریه.😊
#سوریه دسته جمعی همه جا میرفتیم، #شش خانواده از بچه های #سپاه بودیم،یک خانه گرفته بودند که چند اتاق داشت و یک آشپز خانه و سرویس بهداشتی، #مردها میخریدند،می آوردند و خودمان پُخت و پَز میکردیم،با اتوبوسی که گرفته بودند،میبردند مان زیارت و خرید،مهدی از#بازار_حمیدیه برایم دوربین خرید.📸
#یکبار توی زینبیه سَرَم به #دعا و نماز گرم شد، #همه رفته بودند،بعد از نماز و زیارت،قرارمان توی اتوبوس بود،#یادم رفت😱،یکی آمد دنبالم"بیا که #آقا مهدی در به در دنبالت میگرده."🤐
#همه توی اتوبوس منتظر بودند،با خودم گفتم حالا مهدی چقدر عصبانی است🤕،اما تا من را دید،فقط پرسید:"کجایی؟"😍
#من عصبانیت مهدی را کم میدیدم👌👌؛مثلا اگر نماز صبحش قضا میشد، #از خودش عصبانی میشد،دلم میخواست ببینم وقتی از دست من عصبانی باشد،چه شکلی میشود، #میگفت:"مومنان بین خودشون به #رحمت و #شفقت رفتار میکنند، 🌹 #تازه تو که مرهم من هستی،چرا باید به تو خشم بگیرم؟"😊
#مرد ها دو روز رفتند لبنان،منطقه امنیت نداشت و ما را با خودشان نبردند،سفرمان دو هفته طول کشید.
.
#ادامه_داره

#شهدا #شهید #شهادت
@rahian_nur
راهیان نور
🔹بسم رب شهید🔹 شرکت کننده شماره.۱۷ #شهید_علی_محمود_وند مسابقه عکس(والپیپر )تصویر زمینه گوشی ازدوست شهید من . اطلاعات بیشتر در 👇 @rahian_nur ارسال عکس جهت شرکت در مسابقه به ایدی 👇 @mahdi_bakeri
🌹شهید علی محمودوند🌹


💠شهدای غواص💠


داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقه‌ای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛

اما عراقی‌ها اجازه عبور نمی‌دادند؛ با تلاش بسیار و پس از مدت‌ها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آن روز تلخ‌ترین روز دوران تفحص بود

۴۶شهدای غواص آنجا بودند، دست و پا و چشم‌های همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه می‌دیدم باور کردنی نبود؛
بعثی‌ها این اسیران جنگی را زنده به گور کرده بودند

پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند. آنها ۴۶ شهید گمنام بودند

در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛
 
انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدت‌های طولانی مونس من شده بود؛

هر وقت کار ما گره می‌خورد به سراغ این دست می‌آمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد
 

#خاطرات_ناب_شهدا
#شهید_علی_محمودوند
#خاکی_ها
#خاکی_ترین_لبخند
ﺧﻮﺯﺳﺘﺎﻥ
محور طلائیه
سال ۱۳۶۲
رزمنده ای از ﻟﺸﮑﺮ۱۴ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ
ﻋﮑﺎﺱ: ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺟﻠﯿﻠﯽ ﻓﺮ