راهیان نور

#اللهم_الرزقنا_شهادت
Канал
Логотип телеграм канала راهیان نور
@rAhian_nurПродвигать
824
подписчика
8,83 тыс.
фото
786
видео
813
ссылок
خدایا ای خالقِ عشقِ خالصِ شهید یاری مان کن در سختی هایِ راهِ وِصالت . . اداره کانال مردمی ست . ارتباط با خادمین کانال⬇️ . و . https://telegram.me/dar2delbot?start=send_r19oZRx
دعا کنیم ک خدا شهادت رو نصیبمون کنه
نه مرگ در بلایای طبیعی. ..
.
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
💚شهید حسن باقری

حرفشان این بود که قرار گاه برنامه ریزی درست و حسابی ندارد. نیرو را مثل مهره ی شطرنج جا به جا می کند . می گفتند « نیرو مگر چه قدر توان داره ، بچه ها مرخصی می خوان.منطقه باید تعیین تکلیف کنه.» از دستشان عصبانی بود. تیپ و لشکر مگه وزارت خونه ست؟ بابا هیچ کس غیر از خودتون جنگ رو پیش نمی بره . اگه فکر می کنین منطقه می گه قضیه رو بررسی می کنیم و کادر می فرستیم، نه خیر هیچ چی نمی شه . محکم می گم باید برگردید و خودتون کارها رو درست کنید. همین...

❤️شهادت زیباست...

💙شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات...

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم #اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
@rahian_nur
#وصیت_شهید

ولاتکونوا کالذین نسوالله فانسیهم انفسهم'
مانند کسانی نباشید که خدارا فراموش کردند و خدا هم خود آنان را از یادشان برد...

💚شهید علی بلورچی

❤️شهادت زیباست...

💙شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات...

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم #اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
@rahian_nur
💚طلبه شهید نهی از منکر علی خلیلی

رسم خوبی داشتیم, ماه رمضون ها بعضی شب ها چندتا از مربی ها جمع میشدیم افطاری میرفتیم خونه ی دانش آموزا.
یکی از شبها توی ترافیک گیر کردیم، اذان گفتند.علی گفت:وحید بریم نماز بخونیم؟
وقت نمازه. من گفتم پنج دقیقه بیشتر نمونده علی جان بزار بریم اونجا میخونیم.
نشون به اون نشون که یک ساعت و نیم بعد رسیدیم به خونه ی بنده خدا. از ماشین که پیاده شدیم زد روی شونمو گفت: کاری که موقع نماز اول وقت انجام
بشه ابتر می مونه...

❤️شهادت زیباست...

💙شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات...


#اللهم_عجل_لولیک_الفرج #اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم #اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک

🌹🌹
@rahian_nur
🌹شهید حاج محسن دین شعاری🌹


💠شهادت💠


همراه بقیه‌ی بچه‌های گردان تخریب، مشغول پاک‌سازی معبرهای میدان مین در منطقه بودیم. چندروزی بود که عملیات در غرب کشور شروع شده بود.
من بودم، حاج محسن و یکی دوتا دیگر از بچه‌های تخریب. من از سمت چپ شروع کردم و حاج محسن خودش آستین‌ها را بالا زد و از سمت راست وارد میدان مین شد. می‌خواست خودش کنار بچه‌ها و دوش‌به‌دوش آنها توی میدان باشد و عمل کند.
ظاهرا پای راست حاج محسن به‌خاطر جراحت‌های قبلی خم نمی‌شد؛ به همین دلیل بود که نمی‌توانست راحت هر دو پایش را خم کند و بنشیند زمین. عادتش این بود، از کمر که دولا می‌شد، انگشتانش را باز می‌کرد و می‌برد لای شاخک‌های "مین والمری". همه می‌دانستیم که الان حاجی چه می‌گوید:
- گوگوری مگوری ... بیا بغل عمو ...
شاخک را می‌پیچاند، چاشنی مین را درآورده و آن را خنثی می‌کرد. 
همه‌مان می‌خندیدیم. نگاهم به مین‌های جلوی دستم بود، ولی گه‌گاه نگاهی هم به حاج محسن می‌انداختم. صدای "گوگوری مگوری"اش همه را می‌خنداند. یک مین را از خاک درآوردم و گذاشتم کنار. برگشتم نگاهی به حاج محسن انداختم که دیدم انگشتانش را برد لای شاخک‌های یک والمری. خواستم پهلوی خودم با حاج محسن تکرار کنم: گوگوری مگوری ...
حاجی شروع کرد به‌گفتن:
 - گوگوری مگو ...
گرومپ
ناگهان انبوهی از ساچمه‌ی فلزی، آتش و انفجار همه جا را پر کرد. منتظر بودم تا حاجی بقیه‌ی حرفش را بزند. 
دود غلیظ و سیاه که خوابید، چشمم به حاج محسن دین‌شعاری با آن ریش بلند حنایی‌رنگ افتاد. اما صورت و ریش حاج محسن رفته بودند.

راوی: مجتبی رضایی

#تلاش_تا_شهادت
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#شهید_محسن_دین_شعاری
پنـج شـــ‌هید , پنـج درســــ !!

✿↜ #شهیدمحمودرضابیضائی
( #شیعه به دنیا آمده ایم تا مؤثر در تحقق ظهور #مولا باشیم!)

✿↜ #شهید_رسول_خلیلی
(به برادر #برادر گفتن نیست! به شبیه شدنه!)

✿↜ #شهید_مصطفی‌احمدی‌روشن
( #ظهور اتفاق می افتد، مهم این است که ما کجای ظهور ایستاده ایم؟؟!)

✿↜ #شهید_روح_الله_قربانی
( شهادت خوب است اما #تقوی بهتر است تقوایی که در #قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند)

✿↜ #شهید_مصطفی_صدرزاده
(سخنان مقام معظم #رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و #راه درست را نشانتان می دهد)

┄┄┄┄┄❅ ✾ ❅┄┄┄┄┄

#مقام_معظم_رهبری:
با این ستاره ها میتوان راه را پیدا کرد"


‌✜✦ عامل به این چند تا جمله بودن خودش ڪلّیه! ڪلی!
چقدر باید ڪار ڪنیم روی خودمون تابتونیم عامل به این چند حرف باشیم!


#اللهم_الرزقنا_شهادت
@rahian_nur
🌷شاید شهـــادت
آرزوی همہ باشد اما
یقیناً جز مخلصین
کسےبدان نخواهد رسید
کاش بجای زبان
با عملم طلب
#شهادت مےڪردم

#اللهم_الرزقنا_شهادت

🍃لحظہ افـطار التمـاس دعـا🍃
@rahian_nur
و رفتید و آهنگ ِ قــدمهایتان
سرود ِ #زندگی ام شد ...
و امروز،شرحی بر این #فـراق ندارم
جز زخم ِترکش های گاه و بيگاه ِشهر
#اللهم_الرزقنا_شهادت

شبتون امام زمانی
یاحق
.
وقتی #بغض حبس شده در گلو کهنه شود!
کم کم #دل بیقراریش شروع شده؛
و روحِ نا آرام هوایی می‌شود...
.
در این میان #اشک آتش گرفته سرازیر می‌گردد...
نَفَس می‌گیرد و جان به #تنگ می آید...
.
فضای دنیا برایش از #قفس گنجشک‌ها هم؛
تنگ تر می‌شود...
آن لحظه است که #آسمان را می خواهد؛
آسمانی که از زمین و زمینیان دور باشد...
.
جایی بالاتر از #ابر ها؛
همان‌جایی که خداوند است...
سرزمین #پرستو‌های از قفس رهیده...

🌹یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ له🌹
.
#اللهم_الرزقنا_شهادت
.
@rahian_nur
❁ ﷽ ❁

•از تھ دڶ #لبیڪ ڪھ بگویے

•مهم نیسٺ پیرے یا جواݧ آن وقٺ
سَرَٺ #درد میڪند

براے عشــق بازي با #معبود...

#اللّهُمَ_الرزُقنا_شَهادت


@bakeri_channel
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
❁ ﷽ ❁

•از تھ دڶ #لبیڪ ڪھ بگویے

•مهم نیسٺ پیرے یا جواݧ آن وقٺ
سَرَٺ #درد میڪند

براے عشــق بازي با #معبود...

#اللّهُمَ_الرزُقنا_شَهادت
Forwarded from عکس نگار
@rahian_nur
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
‌ داییش تلفن کرد گفت :
حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده
شما همین طور نشستین؟
گفتم : نه
خودش تلفن کرد
گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه میاد
گفت شما نمیخواد بیاین
خیلی هم سرحال بود
گفت :
چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده
شب رفتیم یزد بیمارستان
به دستش نگاه می کردم
گفتم : خراش کوچیک !
خندید
گفت : دستم قطع شده
سرم که قطع نشده

#شهید_حاج_حسین_خرازی
#رفتار_درست_با_همسر
#زندگیه_فاطمی
#دو_نفری_تا_بهشت
#شهدای_دفاع_مقدس
#مدافعان_حرم_حضرت_زینب
#عاشقانه_های_مذهبی
#عاشقانه_مذهبی
#عاشقانه_های_بچه_شیعه
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@rahian_nur