من؛ دخترِ بدقِلق با این سرما چه ترڪیبی...
طلوع و غروبِ سرد را دوست ندارم، از اتاقم جداشدهام و در گوشهای غریب افتادهام.
دیروز ڪم آهنگ ڪه دانلود نڪردم ولی یڪی هم به دلم ننشست، هیچڪدامشان.
و امصبح ڪه نت را روشن ڪردم، دیدم یڪی آهنگ فرستادهاست.
من اگر آوازخوانی سرصبحیام بقیه را از خواب بیدار نڪند، حتمن آهنگهایی ڪه بلندبلند گوش میدهم، این ڪار را میڪند.
آن روز ڪه داشتم موهایم را شانه میڪردم این آهنگ را نیز با خود میخواندم: «ندونسته دلمو به غریبه سپردم، اون غریبهرو ساده شمردم...»
یڪدفعهای پدرم از اتاقش گفت: این ڪیست ڪه آواز میخواند؟
#گل_طاهری