View in Telegram
رمان‌سرای قصر برفی
این میان رفتن و ماندن گاهی او را مذاب میکرد، فکر میکرد دشوار تر از اینکه بدانی میرود ولی هنوز باشد چیزی نیست... #کلماتیک #شهناز_بخشی #گه_گاهی_نوشتن
سرخی چشمانش، شاهد گریه‌ی همچون اقیانوس بود.

دست های ترک خورده و زخم خورده اش، شاهد زمستان هولناک بود.

موهای آشفته اش فریادی از بی حوصله‌گی و بی قراری هایش می‌کرد.

صدایش درهم رفته و جر بود،
هنگام بیرون آوردن حرفی، هزاران بار خود را ملامت میکرد تا کلمه‌ی بیرون آورد.

ولی باز هم نمی‌توانست از خودش بیرون آید، او آن چنان در خود فرو رفته بود، که دگر حتی گل های باغچه‌ی مادر بزرگش هم نمی‌توانست او را از خودش بیرون آورد.
او در خود گُم گشته بود.

#کلماتیک
#شهناز_بخشی
#گه_گاهی_نوشتن
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Find friends or serious relationships easily