جیکجیکِ مستون یا فکر زمستون
«اما گله از وحشت گم شدن در مه، خود را در مه گم کردهبود».
شبیه کسی که از ترس مرگ دارد خودکشی میکند. در هول و هراسِ از دست دادن چیزی/کسی، تصمیمات و اقدامات اشتباه را پشت هم تیک میزند. خودِ دومینو.
در شرایط اضطراب دیوانه میشود، آدمی هم مثل همان گله.
مگر آنکه از قبل، در شرایط امن و امان فکری کند برای شرایط بحران احتمالی. وقتی که هنوز بستههای مهم مغزش قفل نشدهاند. وقتی که هنوز فرصتی برای کسب آمادگی باقیست.
*خط اول یادداشت قلم قاسم هاشمینژاد است. کتاب فیل در تاریکی.