آمدی جانم به قربانت"بمان دیگر نرو
جان به لب آورده هجرانت بمان دیگر نرو
منتظر بودم بیایی یار زیبا روی من
تا گذارم سر به دامانت بمان دیگر نرو
وقت دلتنگی نگاهم کن، تمنا میکنم
دل شده حیران چشمانت بمان دیگر نرو
دوستت دارم ،بدان رویای من بوسیدن است
از همان لبهای خندانت بمان دیگر نرو
حکم رانی کن، درون قلب من سلطان تویی
تا ابد هستم به فرمانت بمان دیگر نرو
نازنینم ناز کن هر قدر میخواهی ولی
رحم کن گاهی به خواهانت بمان دیگر نرو
تو شبیه ابر باران زا و من هم چون کویر
تشنه ام ،محتاج بارانت بمان دیگر نرو
پشت هر لبخند من صد غصه ی پنهانی است
جان من، جان عزیزانت بمان دیگر نرو