♦️از بازرگان تا پزشکیان
پلهپله سقوط تا درۀ سفلگی
مهندس مهدی بازرگان، دولتمردِ شایستهی ایران، که هم ایمان داشت و هم عقل، هم مؤمن بود و هم روشنفکر، هم از معنویت بهره برده بود هم از عقلانیت، هم مردِ علم بود و هم مردِ دین، پیش از همهی اینها، پیش از دیانت و سیاست، قبل از علم و دین، «آزادگی» و «حریت» داشت؛ آزاده و حُر بود.
بازرگان، در دیانت و در سیاست، از ولایتِ غیر آزاد و رها بود؛ تمامِ سیاست و دیانتِ او، تمام فکر و عمل او، همین بود و بس، یعنی: آزادی از ولایتِ غیر.
برای بازرگان، آزادی از ولایتِ غیر چیزی نبود جز آزاد بودن از بندگیِ غیر، که جوهر آزادگی و حریت است.
بازرگان، آن دولتمردِ آزاد و آزاده، به واقع زیر بار هیچ نوع ولایت و سلطنت نرفت، چه از نوع پهلوی و چه نوع خمینی. بازرگان، نه ولایتِ پادشاه را و نه ولایت فقیه را برنتافت و نتوانست خود را با هیچ نوع ولایتی سازگار کند. او دولتمردِ شایستهای بود که خود را از هرگونه ولایت، دینی و نادینی، سلطنتی و فقاهتی، آزاد دید.
بازرگان، در این ویدیو، در آخرین آنات دولت، پیش از استعفا، به روشنی میگوید:
«نخستوزیری - یا رئیس جمهوری - که بخواهد برای اموراتش (مثل ملاقات با وزرا، یا اصلاً تعیین وزرا) اجازه بگیرد، برای لای جرز خوب است».
به روشنی میگوید که بنا نیست، و بنا نباید باشد، که اهل دولت «اجازه» بگیرند. خطابِ بازرگان، در طعن و کنایه، در واقع استبدادِ نوپایی بود که بنای دخالتِ آمرانه را در تمام امورات گذاشت و اختیارات را هرچه بیشتر بسط داد، آنقدری که از نهادهای دیگر، چیزی جز اسم و نام نماند.
استبدادی که بنا را بر دخالتِ آمرانه در همهجا گذاشته و اختیار و تصمیم و خواستهاش را بر قانون مقدم میدارد و تا به امروز تاریکتر و سیاهتر، فربهتر و گستردهتر، سلطه دارد.
🆔@pishva_politic