🔸 ناصر علاقه خاصی به حضرت #امام داشت، به طوری که حاضر بود جانش را برای امام (ره) بدهد. قرار بود که برای ادامه تحصیل به #فیلیپین برود. رفت، ۴ یا ۵ روز ماند و برگشت و گفت: «امام به ایران میآید، الان اینجا به من احتیاج است.» بعد یه دوربین تهیه کرد و برای استقبال از امام (ره) به تهران رفت، ۸ شب ماند تا ایشان به وطن بازگشتند و #ناصر تا بهشت زهرا (س) پیاده رفت.
🔸 او زمانی قصد ازدواج داشت و با خانوادهاش مطرح کرد ولی بعدها منصرف شد. برادرش گفته بود: دفعه بعد که به مرخصی آمدی کارت را درست میکنم، ناصر در جواب گفت: «اگر آمدم.»...
🔸 با اینکه حقوق معلمیاش کم بود، به دیگران کمک میکرد. اگر بچه کسی مریض میشد، او را به دکتر میبرد و میآورد و پولی نمیگرفت و به مادرش میگفت: «مادر اگر پولی آوردند قبول نکن، وضعشان زیاد خوب نیست.»...
🔸 دفعه آخری که به مرخصی آمده بود، همه دوستانش را جمع کرد و لباسها و دوربینش را به دوستانش داد و گفت: «دیگر برنمیگردم.»...
🔸 آری! ناصر اسدی، #چهاردهم بهمنماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی، بر اثر اصابت ترکش #خمپاره در ایستگاه هفت آبادان در سن بیست و چهار سالگی به خیل شهدای دفاع مقدس پیوست و #نخستین شهید روستای کوچک بیشهمحله نام گرفت.
🔸 شهید ناصر اسدی میگفت: «هرچه دارم از #خداست، اگر شما در کارها به یاد خداوند باشید، کارهایتان درست میشود.»
⏳امروز دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۴ رمضان ۱۴۴۰ ۱۹ می ۲۰۱۹ __________________
📿 دعای روز #چهاردهم ماه مبارک رمضان: اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِکَ یا عزّ المسْلمین
✍ خدایا مؤاخذه نكن مرا در این روز به لغزشها و درگذر از من در آن از خطاها و بیهودگیها و قرار مده مرا در آن نشانه تیر بلاها و آفات اى عزت دهنده مسلمانان _____________________
🔹#ناصر_اسدی ، سال ۱۳۳۵شمسی در روستای #کوچکبیشهمحله از توابع شهرستان فریدونکنار در استان مازندران چشم به جهان هستی گشود. 🔹ناصر، علاقه خاصی به حضرت #امام داشت، بهطوری که حاضر بود #جانش را برای امام (ره) بدهد. قرار بود که برای ادامه تحصیل به #فیلیپین برود. رفت، ۴ یا ۵ روز ماند و برگشت. گفت: «امام به ایران میآید، الان اینجا به من احتیاج است.» بعد، #دوربین تهیه کرد و برای استقبال از #امام (ره) به تهران رفت، ۸ شب ماند تا ایشان به وطن بازگشتند و #ناصر تا بهشت زهرا (س) پیاده رفت... زمانی، قصد ازدواج داشت و با خانوادهاش مطرح کرد. بعدها منصرف شد. 🔹برادرش گفته بود: دفعه بعد که مرخصی آمدی، کارت را درست میکنم. ناصر در جواب گفت: «اگر آمدم.»... با اینکه حقوق #معلمیاش کم بود، به دیگران کمک میکرد. اگر بچه کسی مریض میشد، او را به دکتر میبرد و میآورد و پولی نمیگرفت و به مادرش میگفت: «مادر اگر پولی آوردند قبول نکن، وضعشان زیاد خوب نیست.»... دفعه آخری که به مرخصی آمده بود، همه دوستانش را جمع کرد و لباسها و #دوربینش را به دوستانش داد و گفت: «دیگر برنمیگردم.»... آری! ناصر اسدی، #چهاردهم بهمنماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی، بر اثر اصابت ترکش #خمپاره در ایستگاه هفت آبادان در سن بیست و چهار سالگی به خیل #شهدای دفاع مقدس پیوست و #نخستین شهید روستای کوچکبیشهمحله نام گرفت. 🔹شهید ناصر اسدی میگفت: «هرچه دارم از #خداست . اگر شما در کارها به یاد #خداوند باشید، کارهایتان درست میشود.»
16🔵#اصغر_سیفی رئیس هیات دوچرخه سواری با 1،687 نفر 👀👀 بازدید بعنوان نفر #شانزدهم
💢همانطور که مشاهده می کنید جناب آقای #امید_نائیچ ریاست محترم هیات وزنه برداری شهرستان فریدونکنار با داشتن بیشترین بازدید از سوی هواداران بعنوان نفر اول انتخاب میشود و عکس وی بعنوان عکس پروفایل کانال خبری پیشکسوتان بمدت یک هفته انتخاب می شود. ⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️