💞مــتــقــیــان💞 (𝐏𝐈𝐎𝐔𝐒114)

#گریه
Channel
Logo of the Telegram channel 💞مــتــقــیــان💞 (𝐏𝐈𝐎𝐔𝐒114)
@pious114Promote
10.86K
subscribers
11.5K
photos
10.6K
videos
631
links
🌺﷽ اگردوست داریدگناهان شماپاک شود پس بسیارنیکی کنید. الله میفرماید! إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات‏ِ بى گمان نیکی ها بدیها را از بین می برند. #کپی‌حلال🌺 اخلاقی،عرفانی،مذهبی @Mohammad_Mazari_49
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👌یک بام و دو هوا در دین داری

خیلی ها ایمانشان تبعیضی است. یعنی به بعضی از #دین که راحت و بی دردسر است #ایمان دارند و به آن عمل می کنند، اما به بخش دیگر که خیال می کنند به ضرر آنهاست ایمان ندارند و عمل نمی کنند.
مثلا امام حسین ع را دوست دارند و هر چه دلت بخواهد گریه می کنند و اما وقتی حرف از نماز و روزه و خمس و زکات بشود دیگر مومن نیستند.

تفکیک قائل میشوند بین دو فرمان که هر دو از یک مبدأ و یک مرکز سرچشمه صادر شده است.
به اصطلاح رفتارشان یک بام و دو هوا است.
اگر ایمان اینها ایمان باشد امثال #یزید و #ابن_زیاد و #عمر سعد هم مومن هستند، چون همه آنها برای #امام_حسین ع #گریه کردند!!
اگر ایمان تبعیضی ایمان باشد، #معاویه هم مومن بوده است چون نماز میخواند، به جماعت میخواند، اول وقت هم میخواند، #امام_جماعت هم میشد.
اما وقتی که حرف از پذیرش #ولایت #امیرالمومنین ع می شد، برقراری عدالت می ، پرداخت حقوق مردم و مراعات طبقات مظلوم و محروم می شد دیگر مومن نبود.

قرآن کریم به صراحت میگوید این طور افراد مؤمن نیستند.
«اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الكِتابِ وَ تَكفُرونَ بِبَعضٍ»

@mahdaviyaanbahal
🍃مــتــقــیــان🍃🔅
⚫️ مصائب جانسوز شام
🕋مــتــقــیــان🕋
@mahdaviyaanbahal
امام سجاد (علیه‌السلام) :
ای کاش #مادر مرا #نمی‌زائید و این روز را نمی‌دیدم، ۱

از امام سجاد (علیه‌السلام) پرسیدند: سخت‌ترین #مصائب شما در سفر #کربلا کجا بود؟ در پاسخ #سه_بار فرمودند: شام ، شام ، شام‌ ، ۲

امام سجاد (علیه‌السلام) به نعمان بن منذر مدائنی فرمودند: در #شام هفت #مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز #اسیری تا آخر، چنین #مصیبتی بر ما وارد نشده بود:

۱. #ستمگران در #شام اطراف ما را با شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر #ما حمله می‌نمودند و کعب نیزه به #ما می‌زدند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل  می‌زدند،

۲. #سرهای شهدا را در میان هودجهای #زن‌های_ما قرار دادند، #سر پدرم امام حسین (علیه‌السلام) و #سر عمویم حضرت عباس (علیه‌السلام) را در برابر #چشم عمه ام #حضرت_زینت (سلام‌الله‌علیها) و #حضرت_ام_کلثوم (سلام‌الله‌علیها) نگهداشتند و #سر برادرم حضرت علی اکبر (علیه‌السلام) و پسر عمویم قاسم (علیه‌السلام) را در برابر #چشم خواهرم حضرت سکینه (سلام‌الله‌علیها) و خواهرم حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) می‌آوردند و با #سرها بازی می‌کردند و گاهی #سرها به زمین می‌افتاد و زیر #سم ستوران قرار می‌گرفت،

۳. زن‌های شامی از بالای #بام‌ها، #آب و #آتش بر #سر_ما می‌ریختند، #آتش به عمامه‌ام افتاد چون دست‌هایم را به گردنم #بسته بودند #نتوانستم آن را #خاموش کنم، #عمامه‌ام سوخت و #آتش به #سرم رسید و #سرم را نیز #سوزانید،

۴. از #طلوع خورشید تا نزدیک #غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز #ما را در #برابر تماشای مردم در کوچه و بازار #گردش دادند و می‌گفتند: ای مردم بکشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند،

۵. ما را به یک #ریسمان بستند و با این حال #ما را از خانۀ یهود و نصاری عبور دادند و به آنها گفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان را (در خیبر و خندق و…) کشتند و خانه‌های آنها را ویران کردند امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید، ای نعمان هیچ کس از آنها نماند مگر اینکه هرچه خواست از #خاک و #سنگ و #چوب به سوی #ما می‌انداختن،

۶. #ما را به بازار #برده_فروشان بردند و خواستند #ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی #خداوند این موضوع را برای آنها مقدور #نساخت،

۷. #ما را در #مکانی جای دادند که #سقف نداشت و روزها از  #گرما و شب‌ها از #سرما آرامش نداشتیم و از #تشنگی و #گرسنگی همواره به سر می‌بردیم، ۳

آثار غل و زنجیر

هنگامی که امام باقر (علیه‌السلام) بدن پدرم #امام_سجاد (علیه‌السلام) را #غسل میداد دیدند امام باقر (علیه‌السلام) به شدت #گریه می‌کند، فرمودند هنگام #غسل، آثار #غل جامعه را در بر #بدن نازنین پدرم دیدم و به یاد مصائب #اسارت او افتادم. ۴

منابع:
۱. داستان هائی از غیرت، سید طه موسوی هشترودی ص ۹۱
۲. عنوان الکلام فشارکی ص ۱۱۸
۳. تذکره الشهداء، ملاحبیب کاشانی ص ۴۱۲
۴. سوگنامه ی آل محمد (علیهم السلام) ص ۷۶
🕋مــتــقــیــان🕋
@mahdaviyaanbahal
Forwarded from 💕متقیان💕
#سیدالشهدا علیه السلام در اندیشه های دکتر #مصدق

در جلسه ی هفدهم #دادگاه خود، در #تاریخ شنبه هفتم #آذر 1332 می گوید:
قبل از جواب باید عرض کنم:
اشهد ان لا إله إلا الله وأشهد ان #محمد رسول الله
این #شهادتین است که تمام #مذاهب #اسلام باید بگویند
یك شهادت هم مال مذهب #شیعه است: اشهد ان #علیا #ولی_الله
من در این دادگاه اقرار می كنم كه #مسلمان و #شیعه #اثنی_عشری هستم. مسلك من مسلك حضرت سید الشهدا است. یعنی آنجایی كه حق در كار باشد، با هر قوه ای #مخالفت می كنم؛ از همه چیزم می گذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم؛ هیچ چیز ندارم مگر #وطنم را در جلو #چشمم دارم.
[در این موقع دكتر مصدق به #گریه افتاد] #رسول_اكرم فرموده است: «قُم فَاستَقِم» ــ بایست و #مقاومت كن. حالا من پیروی از مولای خودم را كه در یك عمر كرده می كنم؛ و تا نفس دارم، دنبال #عقیده #صحیح خود هستم.»

@mahdaviyaanbahal
#ایام_اسارت

💢پس از حادثه #کربلا حضرت زینب (س)، حدود یک سال و شش ماه زندگى کرد.


قرة بن قیس تمیمی می گوید:

اگر همه چیز را #فراموش کنم، سخنان زینب، دختر فاطمه، را در لحظه‌ای که از کنار برادرش، حسین، گذشت فراموش نخواهم کرد. 

به خدا سوگند، بی‌قراری و #مرثیه خوانی‌های زینب، دوست و دشمن را به #گریه واداشت.

📚اللهوف، ص 56.

@mahdaviyaanbahal
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بغض و #گریه رهبر معظم.

اول باید از سیم خاردار #نفست رد بشی...📛

شهادت هنر مردان خداست

@mahdaviyaanbahal
@mahdaviyaanbahal
#ترکش_خنده

#عالیه😆😂👌🏻


طلبه های جوان👳 آمده بودند برای #بازدید 👀 از جبهه.
0⃣3⃣ نفری بودند.
#شب که خوابیده بودیم😴، دو سه نفر بیدارم کردند 😧و شروع کردند به پرسیدن سوال‌های مسخره و الکی!😜
مثلاً می‌گفتند:
#آبی چه رنگیه برادر؟!🤔

#عصبی 😤 شده بودم.
گفتند:
بابا بی خیال!😏
تو که بیدار شدی، #حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو #بیدار کنیم!😎

دیدم بد هم نمی‌گویند!🤔🤗😂
خلاصه همین‌طوری سی نفر را بیدار کردیم!😉
👨‍👨‍👦‍👦بیدار شده‌ایم و همه‌مان دنبال شلوغ کاری هستیم!
قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه در محوطه #قرارگاه تشییعش کنند!
فوری #پارچه سفیدی🖱 انداختیم روی محمدرضا و #قول گرفتیم که تحت ⬇️ هر شرایطی خودش را نگه دارد!
گذاشتیمش روی #دوش 🚿 بچه‌ها و راه افتادیم🚶.
#گریه و زاری!😭
یکی می‌گفت:
ممد رضا!
#نامرد! 😩
چرا تنها رفتی؟ 😱
یکی می‌گفت:
تو قرار نبود #شهید شی!
دیگری داد می‌زد:
شهیده دیگه چی میگی؟
مگه تو جبهه نمرده؟
یکی #عربده می‌کشید! 😫
یکی #غش می‌کرد! 😑
در مسیر، بقیه بچه‌ها هم اضافه می‌شدند و چون از قضیه با خبر نبودند، واقعاً گریه 😭و #شیون راه می‌انداختند!
گفتیم برویم سمت اتاق #طلبه‌ها!
#جنازه را بردیم داخل اتاق.
این بندگان خدا📿 که فکر می‌کردند قضیه جدیه،
رفتند #وضو گرفتند و نشستند به #قرآن 📖خواندن بالای سر #میت!
در همین بین من به یکی از بچه‌ها گفتم:
برو خودت را روی محمدرضا بینداز و یک #نیشگون محکم بگیر!😜😂
رفت گریه کنان پرید 🕊 روی محمدرضا و گفت:
محمدرضا!
این قرارمون نبود!😭
منم می‌خوام باهات بیام!😖
بعد نیشگونی👌 گرفت که محمدرضا از جا پرید و چنان #جیغی کشید 😱که هفت هشت نفر از این بچه ها از حال رفتند!
ما هم قاه قاه می‌خندیدیم.😂😂😂
خلاصه آن شب تنبیه 👊 سختی شدیم.
@mahdaviyaanbahal

ذکر #صلواتی برای شادی روحشان