🌱🕊⭕️✍تلنگر
@mahdaviyaanbahal🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🏴 #عمر_سعد آدم عجیبیست. آدم فکر نمیکند کسی مثل او فرمانده تاریکترین سپاه تاریخ بشود. ما تصور میکنیم سردسته آدمهایی که مقابل امام
#حسین میایستند، باید خیلی آدم عجیب و غریبی توی ظلم و قساوت باشد. ظاهراً اما اینطور نیست. عمر سعد، خیلی هم آدم دور از دسترس و غریبی نیست. ما شاید شبیه «شمر» نباشیم یا نشویم هیچوقت؛ اما رگههایی از شخصیت عمر سعد را خیلیهایمان داریم. رگههایی که وسط معرکه میتواند آدم را تا لبه پرتگاه ببرد. از همان لحظه اول ورود به کربلا
#شک دارد به آمدنش، به جنگیدنش با حسین.
حتی جایی آرزو کرده که کاش خدا من را از جنگیدن با حسین نجات بدهد. عمر سعد عِلم دارد به اینکه حسین حق است. به اینکه جنگیدن با حسین، یعنی قرار گرفتن در سپاه
#باطل. اما چیزهایی هست که وقت «عمل» میلنگاندش. زن و بچههایش، مال و اموالش، خانه و زندگیاش و مهمتر از همه اینها؛ گندمهای ری؛ وعده شیرین فرمانداریِ ری.
شب دهم امام میکِشدش کنار، حرف میزند با او. حتی دعوتش میکند به برگشتن، به قیام در کنار خودش. میگوید میترسم خانهام را خراب کنند، امام جواب میدهند: خانه دیگری میسازم برایت. میگوید میترسم اموالم را مصادره کنند! امام دوباره میگویند بهتر از آنها را در حجاز به تو میدهم. میگوید نگران خانوادهام هستم، نکند آسیبی به آنها برسانند.
ما هم «
شک» داریم، همیشه در رفت و آمدیم بین حق و باطل. با آنکه به حقانیت حق واقفیم. مال و جان و زندگی و موقعیتمان را خیلی دوست داریم؛ از دست دادنشان خیلی برایمان نگرانکننده است و اینها نشانههای
#خطرناکی هستند. نشانههای سیاهی از شباهت ما با عمر ابن سعد ابن ابیوقاص. هزاری هم که هر بار توی زیارت عاشورا لعنتش کنیم.
عمر سعد از آن خاکستریهایی بود که
#کربلا تکلیفشان را با خودشان معلوم کرد. رفت و آمد میان سیاهی و سفیدی تمام شد دیگر. رفت تا عمق سیاهیها و دیگر همانجا ماند.
🔳صد نوا خیزد ز ناى نینوایت، یاحسین
🔳نغمههاىعشق باشد در نوایت یاحسین
🔳میزند آتش، به قلب دوستانت دمبهدم
🔳داستان جانگداز کربلایت، یاحسین
🍃🌺🍃🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 @mahdaviyaanbahal🌱