مظلوم عالم امیرالمؤمنین امام علی (علیهالسلام)
💔😢میثم تمار میگوید: شبی از شبها مولای من امیرالمؤمنین حضرت علی (علیهالسلام) با من به بیرون از کوفه آمد و در
#مسجدی که آنجا بود چهار رکعت نماز گزارد، بعد از نماز آنگاه برخاست و بیرون رفت، من به دنبال امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به
#صحرا رفتم،
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خطی برایم کشید و فرمودند:
مبادا از این خط بگذری ! آنگاه خودش تنها رفت، شب تاریکی بود با خودم گفتم:
تو مولای خود را رها کردی با آن که او
#دشمنان بسیار دارد، در پیشگاه الهی و نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) او چه عذری خواهی داشت، به خدا که دنبالش خواهم رفت و مراقب او خواهم بود، گرچه از فرمان او سرپیچی کنم، به همین جهت، دنبال امیرالمؤمنین حضرت علی (علیهالسلام) حرکت کردم،
مقداری که آمدم دیدم امیرالمؤمنین امام علی (علیهالسلام) سر را تا نصف بدن درون
#چاهی فرو برده و با
#چاه سخن میگوید و
#چاه نیز با امیرالمؤمنین امام علی (علیهالسلام) سخن میگوید، که ناگاه امیرالمؤمنین امام علی (علیهالسلام) متوجه من شده فرمودند:
کیستی؟ گفتم: میثم، فرمودند:
آیا نگفتم از آن خط عبور نکنی؟
عرض کردم: ای مولای من ؛ از
#دشمنان بر شما ترسیدم دلم آرام نگرفت فرمودند:
آیا از حرفهای من چیزی شنیدی؟ عرض کردم: نه، فرمودند:
ای میثم ؛ در
#سینه عقدههایی است که وقتی
#سینهام از آن تنگ میشود با دست
#زمین را گود میکنم و
#اسرار خود را برای آن بازگو میکنم.
منابع:
بحارالانوار ج ۴۰ ص ۱۹۹ و ۲۰۰ دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ق ،
ابن مشهدى، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، ، ص ،
شهید اول، محمد بن مکى، المزار فی کیفیة زیارات النبیّ و الأئمة(ع)، ص ،
فیض کاشانى، محمد محسن، الوافی، ج ۵، ص ۷۰۵
💕̈́م̈́ـ̈́ـ̈́̈́ت̈́ـ̈́ـ̈́̈́ق̈́ـ̈́ـ̈́ی̑̑ـ̑̑ـ̑ان
💕@mahdaviyaanbahal