#آدمهای_خوب_شهر @mahdaviyaanbahal#احمد_عامری ٤٥ ساله، همان ناجی نایینی است. البته خودش می گوید اهل یکی از روستاهای نزدیک زواره است. شهرآشوب نام روستایی است که
احمد در آن زندگی می کند. او ساربان است، شتر دار است، البته شترها مال خودش نیست و او آن روز برای چرای شترها رفته بود که آن حادثه پیش آمد:«من با موتور بودم، ابتدا فکر کردم یک شتر روی ریل افتاده، وقتی نزدیکتر شدم دیدم که تریلی است. راننده اش هم به بیرون از ماشین گوشه ای افتاده بود، نفس نمی کشید..
من بومی آنجا هستم و تقریبا آمار همه قطارهای عبوری این مسیر را دارم، دو ساعت حدود ٦ و نیم بعداز ظهر بود، هم قطار یزد به تهران باید از آنجا عبور می کرد و هم قطار تهران به بندرعباس؛ اسب تریلی کاملا روی ریل بود، من بلافاصله تلفنی به بچه های ایستگاه سنگی اطلاع دادم، من بیشتر پرسنل ایستگاه را می شناسم. خیلی هم عجله داشتم، چون همان موقع خبر مرگ مادرم را شنیده بودم، خواهرها مدام با من تماس می گرفتند که خودت را برسان؛ شرایط بدی بود، اما جان آدم های زیاد در خطر بود، من هم کاری را کردم که باید انجام می دادم.»
🔆کاری را کردم که باید انجام می دادم...
@mahdaviyaanbahal.