باد وزید قاصدک را با خود برد و دور شد ....
قاصدک چند ساعتی همسفر باد بود دور و دور تر میشد تا جایی که بر دستان کودکی افتاد ...
کودک اورا با لطافت در دستان کوچک خود گرفت و با آرزویی عمیق ان را بر باد داد ...
بار دیگر قاصدک همسفر شد و همینطور در حال گردش بود و آرزو ها را جمع میکرد...
و در آخر آرزو ها را در دل خود داشت و به آسمان رفت ....
آرزو ها بر آورده شد ولی...دیگر قاصدکی نماند