༺امروز بازار بودم
دو تا از بچه های کار ، در حالی که گونی هاشون روی شونه هاشون بود ؛ با حسرت داشتند نگاه بچه هایی میکردند که با پدر مادرشون داشتند کیف و کفش برای مدرسشون میخریدند ...
اولین چیزی که یادم افتاد این اهنگ چاووشی بود ، به خصوص این تیکه :
آخر چگونه بیست بگیرم
وقتی که دست های فقیرم
فردای درس ؛ آنهمه باید
در جست و جوی کار بمیرند ...
(دلیل ارسال اهنگ ای ماه مهر ، در شهریور 🙂)༻