«جرم ما این بود که حرف هایمان را، زودتر از زمان می زدیم»
جایی که ذهن بیقرار با تحلیلهای بیپروا همپوشانی میکند.از سیاست تا زندگی، از ایده تا واقعیت، هرچه به ذهنم خطور کند.
واقعیت های پنهان ....
رازهای آشکار ....
باید جرات کاوش داشت...
༺زیبایی در نگاه اول همیشه آشکار نیست؛ گاهی باید صبور بود تا دلنشینی واقعی خودش را نشان دهد. بعضی از آدم ها نیاز به زمان دارند تا در عمقشان بشود دید و فهمید چقدر دلنشینند ، چقدر مهربانند ، چقدر همراهند و چقدر دوست داشتنی...༻
༺بعضی وقتا با آدمای عجیبی مواجه میشم ، انگار توهم اینو دارن که هرچی خودشون میگن ، یا فکر میکنن ، یا انجام میدن ، یا .... درسته، بقیم همه ادمای گمراهین . جالبیشم اینه هرچیو از هرکی بخوان و به نفع خودشون تفسیر میکنن. این سبک زندگی به نظرم واقعا سخته ،کاش هیچوقت دچارش نشیم... ༻
༺گاهی کلمات به لب میرسند اما جرات عبور ندارند. شبیه نجوایی که انگار فقط برای ذهن خودمان مفهوم دارند. شاید روزی بشود گفت شاید هم خاطره ای بشوند برای مرور ...༻
༺نوشتن، زبانِ بیصدای دل است؛ جایی که کلمات در مسیر احساس جاری میشوند. هر جمله، پژواکی از درونِ ماست که به قلم سپرده میشود. هر خط، لمس لطیفی از روح است؛ گاهی آرام، گاهی طوفانی، اما همیشه پر از حقیقتی که فقط دل آن را میفهمد. نوشتن، نوعی گفتوگوی خاموش با احساساتمان است، و کلمات، پلی میان دل و دنیای بیرون... ༻
به نظر میرسد بازی قدرت برای تعیین رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی وارد مرحله حساسی شده است. گویا سه حکم سرنوشتساز بر روی میز وزیر قرار دارد، آماده برای امضایی که شاید معادلات را بر هم بزند. ابقا؟ یا سرپرست؟
اگر بنا بر ابقا رئیس فعلی باشد، گویا باید بپذیرد یک گروه پنج نفره که اتفاقا از یاران نزدیک به او هستند را در اولین فرصت کنار بگذارد که احتمالا آسان هم نیست . اگر نه، بازی به نفع دو نفر دیگر تمام خواهد شد. یکی راهی طبقه ششم ساختمان شماره یک ستاد دانشگاه ، و احتمالا دیگری در وزارت بهداشت مشغول مسئولیتی خواهد شد .
༺تا دیشب از اون طرف بوم افتاده بودیم ، و طیف اصولگرا میگفتن رییس جمهور، ترسوعه ، با آمریکا بسته ، نفوذیه ، خدا لعنت کنه شورا نگهبان و که این نفوذی و تایید کرد و هرچی تونستن و گفتن و تحلیل کردن
امشب دقیقا از این طرف بوم داریم میفتیم ، طیف اصلاحطلب دارن همه چیز با رییس جمهور مانور میدن ( که اگه بخوایم انصاف و رعایت کنیم ، حداقل تا لحظه ؛ طیف اصلاحات خیلی منصف تر از اصول گرا بودن ؛ البته مطابق فضای مجازی و ...) که البته طبیعیم هست ، وقتی فاز جناحی بشه همینه
اما چیزی که مهمه ، همون مورد واضح و مشخصیه که خیلی وقتا رسانه باعث میشه ما روش چشم پوشی کنیم ؛ بله رییس جمهور دخیله ، اما موضوعی که اهمیت داره اینه که موارد نظامی ، مباحث فراقوه ایه ...
تو همچین بحثا و اوقات ، خدا کمکمون کنه بتونیم انصاف و رعایت کنه و مدیون نباشیم... ༻
༺ کشور روز های عجیبیو داره میگذرونه درگیر یک بگو مگو ی جناحی شده
طیف اصول گرا میگه اگه دولت دست ما بود، الان فلان کرده بودیم و بهمان کرده بودیم و ... طیف اصلاحات هم به اصولگرا تیکه میندازه که شما حداقلیا میخواید برا مملکت تصمیم بگیرید و ....
فارغ از اینکه کدومشون درست میگه ، کدوم اشتباه ( که در گروهای مختلف هم با اصلاحاتیا هم با اصولگراها بحث زیاد کردم ) اینکه نمیتونم درک کنم که چرا مسائل جناحی الان اولویته ، خیلی سخته. ای کاش یه روزی متوجه بشم که من اشتباه میکردم و اولویتشون خود کشور بوده ༻
༺ حرف هایی هست برای گفتن، که اگر گوشی نبود، نمیگویم. و حرفهایی هست برای نگفتن؛ حرفهایی که هرگز سر به « تعجیل در گفتن » فرود نمیآورند. و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد...༻
༺ دیروز یه سری دوستان نقد به جایی میکردند که چرا ممبرا کانال کمه ؟ اینارو برا کی مینویسی ؟ اصا کسی میشنوه ؟ یا ....
بهشون گفتم واقعا هدفش هیچکدوم از اینا نیست ، نه برا جذب ممبره ، نه برا شنیدن از طرف مسئول خاصیه ، نه چیزای مربوط به این سوالاس
یه کانال واقعا دلیه ، که یه شبه ایدش به ذهنم رسید و دوست داشتم بعضی مواردی که بهش فکر میکنمو ، به اشتراک بذارم ، حالا برا یک نفر ، بیست نفر ، یا هزار نفر ... چون نوشتن همیشه کمکم کرده .
༺ قدرتم داستان عجیبی داره بعد از انتخابات یه سری زد و بندا رو میبینم که واقعا تا قبلش اگه کسی حتی برام تعریفم میکرد ، باورم نمیشد . شاید فکر کنید به خاطر پوله ، نه واقعا ، افرادی و میشناسم که درامد روزانشون میلیاردیه ، ولی خودشونو به در و دیوار میزنن برا قدرت . البته ادم قضاوتم نمیتونه بکنه ، شاید هدف خدمت باشه ، شاید کارای نیک ، نمیدونم ...
اما خدا کمک کنه به همه که اگه یه روزی به این نقطه هم رسیدند ، این به در و دیوار زدنا برا چیزای درستی باشه ...༻
༺امروز بازار بودم دو تا از بچه های کار ، در حالی که گونی هاشون روی شونه هاشون بود ؛ با حسرت داشتند نگاه بچه هایی میکردند که با پدر مادرشون داشتند کیف و کفش برای مدرسشون میخریدند ... اولین چیزی که یادم افتاد این اهنگ چاووشی بود ، به خصوص این تیکه :
آخر چگونه بیست بگیرم وقتی که دست های فقیرم فردای درس ؛ آنهمه باید در جست و جوی کار بمیرند ...
༺امروز به صورت اتفاقی ، فرصت شد در خانه مادربزرگ اولین گفت و گوی رئیس جمهور را کامل ببینیم. آنچه که در پایان، همه اتفاق نظر داشتند بیان عالی و به قولی کوچه بازاری رئیس جمهور در گفت و گو بود . این نقطه قوتی بزرگ، برای ایشان و دولتشان است که قطعا در ادامه راه به ایشان کمک خواهد کرد . مردم با این خودمانی بودن ، شوخ طبع بودن، عدالت محور بودن و ... خیلی حال میکنند . خدا قوتشان بدهد و امیدوارم تا پایان همینطور بمانند . طراح صحنه هم هرکه بوده ، مشخص است ادم بسیار کار بلدیست ༻