📌 یک
دفاع کلاسیک از آزادی بیان (۲)جان استوارت میل میگوید در هر مورد که فردی میخواهد نظری را بگوید ولی جامعه مایل نیست که آن فرد نظرش را بگوید، به نفع جامعه است که بگذارد آن فرد نظرش را بگوید. او میگوید اگر فقط یک نفر عقیدهای خلاف عقیدهٔ همهٔ افراد جامعه داشته باشد، ساکت کردن آن فرد همانقدر ناموجه است که فرد بخواهد کل جامعه را ساکت کند (اگر قدرتش را داشت). چگونه؟ سه حالت را در نظر بگیرید:
۱- یا نظر آن فرد درست است و جامعه بر خطاست
۲- یا نظر آن فرد نادرست است و نظر جامعه درست است.
۳- یا هم نظر فرد تا حدودی درست است و نظر جامعه هم تا حدودی درست. یعنی هر دو سهمی از حقیقت دارند.
حالت اولهر گونه ممنوع و تعطیل کردن بحث به نوعی مبتنی بر فرض خطاناپذیری انسان است. او میگوید تاریخ پر از مواردی است که نشان میدهد ما خطاناپذیر نیستیم و دو نماد آن را هم سقراط و عیسی میداند. دو فردی که به دلیل اعتقاداتشان محکوم به مرگ شدند. او میگوید ما نمیتوانیم مطمئن باشیم که نظرمان واقعاً درست است یا متعصبانه، مگر اینکه بگذاریم عقایدمان در مصاف با عقاید معارض قرار گیرد و آنها را بررسی کنیم.
حالت دوماگر عقیده فرد غلط است چرا باید اجازه داد آن عقیده هم بیان شود؟ او میگوید در این حالت باید در نظر داشت که اگر عقیدهمان متناوباً و بیهراس به بحث گذاشته نشود، تبدیل به یک اعتقاد جزمی مرده خواهد شد و نه یک حقیقتی زنده. افرادی که نظر مخالف ما دارند ما را وادار میکنند که بیندیشیم چرا نظر ما درست است؟ اگر ما دربارهٔ اعتقاداتمان بحث و استدلال نکنیم و از جمله در برابر ایرادهایی که وارد میشوند نتوانیم دفاعی عرضه کنیم، حقیقت چیزی نخواهد بود مگر خرافاتی دیگر. میل میگوید ما باید دیدگاههای معارض را از زبان خود کسانی بشنویم که به این دیدگاهها باور دارند و با تمام قوت از آنها دفاع میکنند و از جان برایش مایه میگذارند.
حالت سوممیل میگوید شایعترین حالت زمانی است که نظر فرد و جامعه هر دو سهمی از حقیقت دارند. در اینجا هم شنیدن نظر مخالف لازم است چراکه حاوی بخشی از حقیقتی است که نیازش داریم. میل میگوید با همین وفق دادن و تلفیق نظرهای مخالف است که به حقیقت میرسیم.
همچنین او در جایی میگوید اگر نظر فرد درست باشد و جامعه بر خطا باشد، و جامعه بخواهد فرد را ساکت کند، نوعی سرقت از بشر رخ داده؛ اگر آن عقیده درست باشد، بشر از فرصت نشاندن حقیقت به جای خطا محروم میمانند و اگر هم عقیدهٔ آنها نادرست باشد، آنها این نفع به همان اندازه بزرگ را از دست میدهند که حقیقت، در مصاف با خطا، آشکارتر ادراک و واضحتر بیان شود.
در آخر هم برخی منتقدان گفتهاند که میل انسانها را طوری در نظر گرفته که گویا ماشین استدلال هستند و هیچ علقهٔ احساسی و عاطفی و هیجانی هم ندارند. اما باید گفت میل چنین فرضی ندارد بلکه میگوید اگر ما دو سیاست داشته باشیم، یکی سیاست آزادی بیان عقاید و دیگری سیاست ممانعت از آزادی بیان، اولی احتمالا بیشتر در جهت منافع دائمی انسان (که موجودی پیشرفتخواه است) خواهد بود تا دومی.
⚠️ این مطلب را از کتاب «جان استوارت میل» اثر سوزان لی اندرسن برداشتهام.
👤 امید قائمپناه
#آزادی_بیان @paresia