به باور من فساد عمیق در روانشناسی، اطلاع نداشتن از پژوهشهای به روز در این زمینه، ناآگاهی نسبت به زمینههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی روانشناسی، نگاه خطی به روانشناسی، نگاهی غیرتاریخی به روانشناسی، وجود رویکردی که بر مبنای آن روانشناسی دائم از سوی خود روانشناسان مورد تقدیر قرار میگیرد (چیزی که فرنگیها آن را putting on a pedestal مینامند)، انحصار روانشناسی در روانشناسی بالینی (پدیدهای که در جای خود باید به چرایی آن پرداخت) و نبود یک رویکرد انتقادی رادیکال نسبت به روانشناسی آنگونه که در حال حاضر در ایران تحقق پیدا کرده است و ... همگی سبب شدهاند تا این رشته هر چه بیشتر و بیشتر فقیرتر شود و حتی در حوزههایی به اعتبار خود و از آن مهمتر به اجتماع آسیب بزند.
برخلاف روال گذشتهٔ من، کتاب حاضر نقدی از درون به روانشناسی جریان غالب است. این کتاب آغازی است (دست کم برای من) تا بلکه ما روانشناسان برای خدمت به جامعه مشکلات موجود در رشتهمان را شناسایی کنیم و بیمحابا با آنها مواجه شویم. این کتاب گام نخست در طی چنین مسیری است.
کتاب را میتوانید از این لینک تهیه کنید