چه شد که این چنین شد؟!
از: شادروان قدرتالله جعفری
بخش ۲ از ۳
و یا دهها و صدها مورد دیگر از این قبیل که درباره اتباع یکی از کشورهای همجوار برادر که در روزنامهها منعکس گردیده است. برخی از این کارهای خلاف چنان زشت و تهوع آور است که به حیثیت سیاسی کشور ما نیز لطمه وارد میکند؛ مثلاً یک مورد اینکه «دو سارق موتورسوار، كيف سرکنسول ایتالیا را در خیابان دیباجی شمالی سرقت کردند. محتويات كيف او (آنتونیو پاچینو) شامل ۱۰۰ هزار تومان پول کارت و مدارک سفارت و یک قطعه طلا بوده که سارق از وی به سرقت برده است.»(۲). براستی آیا همتی هست که در برابر این همه مفاسد و تبهکاریها که تغایر صریح و آشکار با امنیت عمومی دارد اقداماتی قاطع و مؤثر به عمل آورد؟ اگر اینها و دیگر نمونههایی که در ماههای اخیر در مورد مفاسد اقتصادی!! منتشر گردید و گویی همه آن پروندهها به بایگانی راکد سپرده شد اقدام علیه امنیت عمومی نیست پس چیست؟! آیا اقدام علیه امنیت عمومی فقط در لابلای نشریات زیراکسی و یا در اظهار نظرهای افراد میهن پرست و خواستاران حاکمیت ملی نهفته است؟! شما که ادعای آگاهی و اطلاعات از جزئیترین مسائل شخصی و خصوصی همه ایرانیان حتی در چهارچوب خانه و کاشانه آنها را دارید و در تهدیدهایتان برای گرفتن اقرارهای مورد القاء خود چنان استادی و مهارت به خرج میدهید که اشخاص مجبور میشوند به جرمی که مرتکب نشدهاند اعتراف کنند!! پس چرا در حین تشکیل و یا در زمان برنامه ریزی برای تشکیل این چنین باندهای تبهکار دست به کار نمیشوید که اصلاً چنین وقایعی در جامعه اتفاق نیفتد؟! آیا هنر شما فقط در این است که بخاطر یک اعلامیه میهن پرستانه مربوط به ۲۱ آذر (روز گریز اهریمن) تعدادی از ما پانایرانیستها را به زنجیر بکشید و پس از ماهها حبس انفرادی و شکنجه روانی از کار بیکارمان کنید؟! و بعد هم ادعای مسلمانی داشته باشید؟!
اکنون به عناوین بعضی از خبرهای نکبت بار و شرم آور این نوع باندها که عینا از مطبوعات وابسته به حاکمیت فرقهای نقل میشود توجه فرمایید: «به دست آمدن نکاح نامه موقت امضاء سفید و سرنخی از قاچاق دختران به دوبی در این دو باند زنجیرهای..»(۳). «۵ عضو باند موسوم به نفرت که با ربودن زنان و دختران آنها را مورد تعرض قرار میدادند به چندین فقره جرم دیگر اعتراف کردند»(۴). «... به گفته یکی از صاحب منصبان نیروی انتظامی اعضای این باند با پوشش مأموران نیروی انتظامی وارد منزل افراد مسأله دار شده و با حبس آنها در یک اتاق به سرقت اشیای قیمتی میپرداختند.»(۵). «... با دستگیری ۲ عضو باند موتورسواران وحشت که با حمله به بیمارستان قصد گروگانگیری رئیس بیمارستان و سرقت از این محل را داشتند این دو متهم به یک فقره سرقت از بانک اعتراف کردند.»(۶). «... با متلاشی شدن یک باند از مجرمان حرفهای موسوم به "باند حمید میکرب" راز خرید و فروش دختران و زنان فراری از خانه بر سر میز قمار در شعبه ۱۶۰۹ جنایی تهران فاش شد.»(۷).
نگارنده بدون اینکه وارد قضایای دیگر شده و ادعای آقایان را داشته باشم که در همه امور خود را مدیر و مدبر و متخصص و متبحر میدانند و همه مسائل را در قبضه يد با كفايت خود گرفتهاند به یکی از علل یا مهمترین دلیل اشاعه این بزهکاریها تأکید میکنم همانگونه که در فرازهای پیشین مقاله نیز به آن اشاراتی رفته است و همانگونه که صدها و هزاران بار وسیله جامعه شناسان و اساتید فن به آن تأکید شده است که عبارت از مسأله اشتغال میباشد. مادام که نگاهها به این معضل اجتماعی تغییر نیابد، مادام که خودبینیهای سود پرستانه، انحصارگریهای جاه طلبانه در یک کلام این "مدیریت تضادها" جای خود را به عناصر شایسته مسئول ملی نسپارند هر روز این جامعه بدتر از دیروز و هر ماه و سالش نکبت بارتر از ماهها و سالهای پیشین خواهد بود. اکنون برای اینکه با دیدگاههای برخی از متولیان برنامه ریزی کشور در امر اشتغال آشنا شویم با هم خبری را از «روزنامه همشهری، یکشنبه ۱۴ مهر ۸۱، ص ۴» مرور نماییم این مطلب در ضمن حاوی آمارهایی (لابد رسمی) که از سوی یکی از بلند پایگان برنامه ریزی "حاکمیت فرقهای" ارائه میگردد که با اخبار منتشر شده از سوی دیگر مسئولان مملکتی در ماههای اخیر تضاد صریح و آشکاری دارد.
@paniranist_org