نـمیخواهم، پـس هـستم
پای صحبت از خودشناسی که میان میآید، بسیاری میگویند از خودتان دربارهی علایقتان بپرسید و از خواستههایتان توماری بسازید. چهبسا برای خیلیها این نسخه راهگشا باشد، ما هم که مخلص پکیجفروشان گرامی.
امّا برای من نتیجهای دربر نداشت. پس نسخههای آماده را پاره کردم تا چارهی دیگری بیابم.
از میان تمامیِ تکنیکهای کنکوری، حذف گزینه را برگزیدم. دیگر توماری وجود ندارد.
حالا مسئلهی من این نیست که چهها میخواهم، مسئلهام اینست که چهچیزهایی را نمیخواهم. یا بهقولی:
«از انجامندادن چهکاری متنفّرم؟¹».
این پرسش برای من روشنگرتر از آن بوده که بنشینم و طبعِ تنوّعطلبِ سیریناپذیرم را بکاوم تا ببینم چه میخواهد. واضحن چیزهای بسیاریست که بخواهد یا حتّا بتواند از پسشان برآید. امّا پذیرش اینکه در هر برههای نه میتوانم و نه انرژی کافی برای دنبالکردن دو خرگوش بهطور همزمان دارم، سخت امّا حیاتیست.
گاهی شرایط دنبالهروی برخی گزینهها هم مهیّا نیست، چون روزگار معمولن بابمیل من نچرخیده. پس عقلم حکم میکند که پی یکچیز را بگیرم و دستدست نکنم.
بهعلاوه، نه روزگار موظّفم کرده تا پایان عمر تنها یک گزینه را دنبال کنم، نه به خود یا اطرافیانم تضمین دادهام که همیشه به یک مسیر بچسبم.
این نسخه با عقل امروزم، برای امروزم کارساز و راهگشاست.
〰〰〰
۱. کتاب <قدرت نهگفتن> ، ص ۱۲۳
#غوریدن 🫱🏻🫲🏼 #پرسون_پرسون