View in Telegram
🔸 رها در باد لت می‌خورد چرمی بر سر چوبی نهان شیرازه وا می‌گشت از اوراقِ زرکوبی درختان در سکوتی لب‌به‌لب از پی می‌افتادند صدا در کوه می‌پیچید و برمی‌خاست آشوبی هیاهوی قیامت بود یا توفان استدراج؟ از ایوان عتیقی گرد می‌انگیخت جاروبی دری بر تخته‌ای می‌خورد؟ اسمی جابجا می‌شد؟ که ره می‌برد؟ شیخ زاهدی یا قطب مجذوبی؟ سرانی چند و هر سر در هوایی پخته سودایی چه سرهایی و آخرسر چه سرپوشی، چه سرکوبی.‌.. 🔸 تو تنها، روبروی باد فریادی رسا بودی غریو گوش‌فرسایی، نهیب عالم‌آشوبی قلم بود و دواتی، میزکی، کبریت و سیگاری نه تشریف مطلایی، نه طغرای طلاکوبی صلیبت را کشیدی جلجتا تا کربلا با خود مسیحایی غریبی، تخته‌بند قومِ مغضوبی که بودی؟ یوسفی محسودِ اخوانِ کژاندیشی که‌ای؟ یحیای تنهایی، سرش در تشت مشروبی تو تندیسِ غموض جنگل و لجبازیِ کوهی که از فهم علیل صاحبان عله محجوبی چهل سال است بیداری، چهل سال است در کاری چهل سال است رغمِ هرچه زشت و هرچه بد، خوبی... 🔸 پس از تو شروه خواهد خواند چنگی، مویه خواهد کرد: رجز می‌خواند بی‌پایان مخالف‌خوانِ مصلوبی 🔸 #امید_مهدی_نژاد 👁️‍🗨️ @OmidMahdinejaD
Telegram Center
Telegram Center
Channel