🪷((کانال اهل بیت علیهم السلام))🪷

#حضرت_رقیه_س
Channel
Logo of the Telegram channel 🪷((کانال اهل بیت علیهم السلام))🪷
@noktehhaenabPromote
333
subscribers
35.5K
photos
7.84K
videos
532
links
🌷مولاعلی(ع) 🌷خوشا به حال آن کس که در نامه عملش در زیر هر گناه یک استغفار ثبت شده باشد . بحارالانوار 🔹کپی مطالب با ذکر صلوات برای فرج مولایمان امام زمان علیه السلام حلال میباشد🔹 آیدی کانال👈 @noktehhaenab
💖 زنه با #چادر_عربے روبروے #ضریح #شش_گوشه با زبون عربے #گریه مےڪرد و میگفت :
#آبرو مو نبـر ..😦 باسختے از شوهرم اجازه #زیارت گرفتم ...😔 اگه با بچه ها به خونه برنگردم منو میڪشه!!! 😟
بد جور داشت #التماس میڪرد💕
منم با صداش داشتم گریه مےڪردم😔
.
😦ڪم ڪم لحنش تند شد .. گفت تو خودت دختر داشتے ...جان #سه_ساله ات ڪاری بڪن ... چندساعته گمشون ڪردم ..😢
چندقیقه نگذشته بود ڪه دو تا بچه از پشت چادرشو گرفتن !!!
💖یُمـا یُمــا میڪردن (مادر ..مادر )💖
زنه خییلے #تعجب ڪرد
بچه هاشو بجاے اینڪه بغل ڪنه
دوید سمت #حرم و جیغ میزد و گریه میڪرد😢
هی گریش بیشتر میشد..
گفتن از آقا تشڪر ڪن ڪه بچه هاتو برگردوند و آرام باش چرا بےقرارے میڪنے!؟
گفت آخه دوتا بچم #لال بــودن!!!! 😢😢
جـــانم ارباب

#معجزه_اهل_بیت_ع
#امام_حسین_ع
#حضرت_رقیه_س
#شفا😍😭
🏴🕊🏴🕊
🕊🏴🕊
🏴🕊


#حضرت_رقیه(س)

آمدی با سر آمدی... چه کنم؟!
بین تشت زر آمدی چه کنم؟!
هر دو دستم شکسته اما تو
با دو چشم تر آمدی؟! چه کنم؟!

بس که دیروز خیزران خوردی
با لب پر پر آمدی، چه کنم؟!
از جراحات حنجرت پیداست
از نوک نی در آمدی... چه کنم؟!
چشم من تار و بسته شد، حالا...
... دیدن دختر آمدی؟! چه کنم؟!
گیسویم درهم است... می بخشی؟
سرزده آخر آمدی چه کنم؟!

بگذریم از خودت بگو بابا
از خودت، از غروب عاشورا
تیر و شمشیر از این و آن خوردی
از زمین و از آسمان خوردی
آیه خواندی برایشان اما
سنگ از قوم بد دهان خوردی
خاطرم مانده عصر عاشورا
نیزه ای را که از سنان خوردی
دم مغرب به ما جسارت شد
بر زمین لحظه ی اذان خوردی

چقدر ضربه، بی امان خوردم
چقدر ضربه، بی امان خوردی
دشمنت تا مرا بلندم کرد
زیر خنجر تکان تکان خوردی
بگذریم از خودت نمی گویی
حال من را چرا نمی جویی؟

له شدم مثل یاسِ پژمرده
صورتم شد کبود و خون مرده
مثل مادربزرگ خود زهرا
بازویم را غلاف آزرده
این زبانم ز بس که می گیرد
آبروی مرا پدر برده

دختری از خرابه رد می شد
گفت با خنده: این لگد خورده

به لباسم چقدر خندیدند
به غرورم چقدر برخورده

بی خیال ای پدر کسی اصلا
دخترت را کنیز نشمرده

مثل سابق برات می ارزم؟!
بغلم کن ببین چه می لرزم


شب وصلم عجب خجسته شده
نافله خواندنم نشسته شده

دیدی آخر تو را بغل کردم
با همین بازوی شکسته شده

خواهشی می کنم، به همراهت
دخترت را ببر که خسته شده

بی هوا روی خاک می افتم
بند بند تنم گسسته شده

باز لاله... دوباره پهلویم...
بس که این زخم باز و بسته شده

دخترت خسته است از این مردم
بس که تحقیر و سرشکسته شده

خسته ام بس که دردسر دارم
من فقط حاجت سفر دارم