چنین رخ داد که منصور حلاج قبل از کشته شدنش آخرین سخنش چنین بود او روی به آسمان کرد و گفت: " #نمیتوانی_مرا_فریب_دهی"
مردمان بسیاری آنجا بودند و حلاج روی به آسمان با لبخند آن جمله را تکرار میکرد که..... "نمیتوانی مرا فریب دهی"
کسی از او پرسید: منظورت چبست؟ با که حرف میزنی؟ حلاج گفت: «با خدای خودم. به او میگویم در هرلباسی که بیایی نمیتوانی مرا فریب دهی. خوب شناختمت، اینک همچون مرگ و در لباس این جلاد آمده ای. نمیتوانی مرا فریب دهی....»
انسان اهل ایمان را نمیتوان فریب داد. هر کسی در هر لباسی که وارد شود، همیشه الوهیت است که بر او وارد شده است.
ایمان همه چیز را مقدس میسازد. ایمان آن کیمیاست. نه تنها تو را دگرگون میسازد، بلکه دنیا را برای تو دگرگون میکند. هرکجا را که نگاه کنی او را خواهی یافت. در دوست، در دشمن، در شب، در روز در شادی و در غم خداوند تابستان و زمستان است. روز و شب است گرسنگی و سیری است.
🟪مراقبه ی حقیقی بودن در حضور است. 🟪داشتن هشیاری در آن لحظات 🟪هر ثانیه که هشیارانه در حضور هستید، مشغول مراقبه هستید با چشم باز در حال نفس کشیدن نگاه کردن حرف زدن سکوت کردن پیاده روی کردن دقت کردن تشکر کردن کارهای تکراری روزمره… هرگاه در حضور مطلق لحظه هستید مشغول مراقبه اید.
زيرا انداختن گذشته يعني انداختن تمام هويت، انداختن تمام شخصيت. يعني انداختن خودت....،تو چيزي جز گذشته ات نيستي، تو چيزي جز شرطي شدگي هايت نيستي. گذشته تنها چيزي است كه در مورد خودت مي داني. انداختن آن دشوار است ،سخت ترين چيز در زندگي است. ولي كساني كه جرات انداختنش را داشته باشند، فقط آنان زندگي مي كنند.
قضاوت کردن دیگران یعنی هنوز در درون شما یه سری مشکلاتی هست که باید رفع و پاکسازی بشن، این مشکلات و انسداد ها دقیقا همون موضوع قضاوتی است که انجام داده اید.
اگر نمی خواهی در حق تو داوری شود، درباره دیگران داوری نکن.
هر چیزی ارزش شنیدن ندارد، آنگاه که به سخنان شخص دیگری گوش می‌دهید دقت کنید که کلام آن شخص چه تاثیری بر احساسات شما دارد. اگر احساسات بد را در شما ایجاد میکند مطمئن باشید شما در حالت ارتعاشی پایینی قرار خواهید گرفت و اتفاقات خوبی را جذب نخواهید کرد و اگر باعث ایجاد احساسات خوب و آرامش در شما میشود شما بواسطه آن سخنان در حال بالا بردن سطح ارتعاشات ذهنی خویش هستید و پیام عشق و زندگی بهتر را به کائنات ارسال می‌کنید.
بابت همین است که گوش دادن به اخبار، گوش دادن و گسترش دادن سخنانی حاوی خشم وترس و نفرت، شنیدن موزیکی منفی، غیبت و... و حتی قرار گرفتن در این محیط‌ها و ارتباط با این چنین افراد به شدت موجب کاهش انرژی و ارتعاش شما میشود.
به صداهایی که میشنوید دقت کنید شما موجوداتی ارتعاشی هستید.
🌌تکامل روانی هر یک از ما، هنگام تماشای خودمان در ذات دیگری ست. تماشای ناشناخته‌های درونمان، که در وجود دیگری هویداست. زمانی که عاشق خودمان در چشمان دیگری می شویم.( فرافکنی آنیما یا آنیموس خود در دیگری)
برای انسان متعلق به چاکرای گلو ارتباطات در زندگی زناشویی از اهميت بسزايى برخوردار است .
يک رابطه ى مشكل آفرين زمانى به وجود مى آید كه اين گروه بخواهند با افراد متعلق به چاکرای اول زندگی مشترکی را آغاز نمايند .
چرا که افراد متعلق به چاکرای اول قبل از هر چیز به خود اهميت مى دهند و نيازى به ارتباطات نمى بينند اين در حالى است كه فرد متعلق به چاکرای گلو جهان و هستى نيز برايش مهم است .
هماهنگ ترين زندگی مشترک میان فرد متعلق به چاکرای گلو و چاکرای ناف صورت مى گیرد چرا که اين دو مكمل بكديگر می باشند .
ھمچنین ارتباط این افراد با چاکرای قلب نيز بسيار خوب مى باشد .
و بهترين نقطه ى مثبت در اين ارتباط اين است كه شخص متعلق به چاکرای قلب ، فرد متعلق به چاکرای گلو را از تمام سوء استفاده هاى ناشى از آشکار شدن توانايى هاى محاوره اى و ارتباطى او با ديگران محافظت مى كند ، اين امر به واسطه ى نفوذ و اثر گذارى در هم نوع صورت مى پذيرد .
شخصيت انسان هاى متعلق به چاکرای قلب با توجه به نيرو و قدرت عشق آن ھا قابل تشخيص است . و همين عشقى كه در درون اين افراد مى جوشد هر انسانى را در پیرامون آنها تحت الشعاع قرار مى دهد .
ارتباط ميان دو انسان متعلق به چاکرای قلب هماهنگی ، عشق و محبت فراوان را به بار مى آورد ، بيشتر از آنچه ارتباط با افراد متعلق به ديگر چاکراھا ممکن است پدید آورد . چنین زوجى بهترين نماد و الگوى زندگی مشترک می باشد و از طريق دريچه ى عشقى كه دارند از زندگی می کنند .
ھمچنین بر ھمه انسان هاى پیرامون خود تاثيرات مثبت گذاشته ، ارتباطات اجتماعى خوبى با ديگران برقرار می کنند .
مخصوصاً بيشترين و بهترين امكان رشد و تكامل در ارتباط ميان افراد متعلق به چاکرای قلب و چاکرای دوم است و تكامل در ارتباط ميان افراد متعلق به چاکرای قلب و چاکرای دوم است كه در اين حالت هر دو گونه اى از عشق را به يكديگر ابرازمى كنند و به بهترين نحو ممكن ، يكديگر را درک می کنند .
زمانی که فرد متعلق به چاکرای قلب با افراد متعلق به چاکراھای پائین تر از خود در ارتباط باشد كمك بسيارى به رشد متعالى اين گروه ها مى كند .
به طور كلى ارتباط با افراد چاکرای قلب موجب افزايش مرتبه ى تعالى و رشد و پیشرفت دیگران می شود .
بعد چهارم پلی است که اکنون بر روی قرار داریم و برای مدت زمان نسبتا کوتاهی هم خواهیم بود. با گذر از بعد چهارم، برای بعد پنجم آماده می شویم. بسیاری از ما بعد چهارم را چند سالی است که تجربه کرده ایم، بدون آنکه متوجه شده باشیم. ما در لحظه های بیداری معنوی و گشایش قلب، بعد چارم را تجربه می کنیم. زمان هایی که از درون آرامیم و حس روشنی داریم. هنگامی که همه چیز درون ما و در پیرامون ما سبک ترو نرم تر می شود، یک جور حس در فضا بودن و تعالی می کنیم.
در بعد چهارم، زمان دیگر خطی نیست، یک حس همیشگی حضور در زمان اکنون هست، بدون هیچ آویژه (علاقه) و حتی آگاهی از گذشته و آینده. و زمان، انعطاف پذیر می شود. می تواند منبسط و منقبض شود که برای ما در بعد سوم بیش از حد شگفت انگیز است. به ظهور رساندن، در بعد چهارم سریعتر روی می دهد. هنگامی که به چیزی فکر می کنیم، به سرعت خود را به ما نشان می دهد. به گونه ای معمول، هنگامی که احساس خوشی، عشق وسپاسگزاری را تجربه می کنیم به گونه ای در آگاهی بعد چهارم قرار داریم.
پیش ازهر چیزی، مهم است که بدانیم بعد سوم چیزهایی نیستند که می بینیم، مانند میز، درخت، زمین؛ اینها شکل های بعد سوم هستند. هر چیزی که دارای شکل است در بعد چهارم هم وجود دارد (و تا حدی در بعد پنجم) و تنها روشنایی بیشتری دارند و تا این حد چگال (متراکم) نیستند. بعد سوم وضعیتی از آگاهی است که بسیار محدود می باشد. از آنجایی که ما در درازنای زندگی هایی چند در بعد سوم زندگی کرده ایم، تمایل داریم که فرض کنیم این تنها حقیقت قابل دسترس برای زندگی کردن است. ما فکر می کنیم “واقعیت” باید همین باشد و متوجه نمی شویم که این تجربه ی بسیار محدودی از واقعیت است.
“سامانه ی کاربردی” (Operating System) بعد سوم بر مبنای باورهای سخت، مجموعه ای از فردیدهای انعطاف ناپذیر و محدودیت ها کار می کند. برای نمونه در بعد سوم یاد می گیریم که باور کنیم اندام هایمان سخت هستند، نمی توانند در هم فرو بروند و یا از دیوارها بگذرند. همه چیز معطوف به گرانش است. جسم های فیزیکی نمی توانند ناپدید شوند، ما نمی توانیم ذهن شخص دیگری را بخوانیم. باورهای سفت و سخت بر مبنای دوگانگی، دادوری و ترس برآن حاکم است.
