https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
ما از خدای گم شدهایم او به جستجوست چون ما نیازمند و گرفتار آرزوست گاهی به برگ لاله نویسد پیام خویش گاهی درون سینه مرغان به های و هوست در نرگس آرمید که بیند جمال ما چندان کرشمه دان که نگاهش به گفتگوست آهی سحر گهی که زند در فراق ما بیرون و اندرون زبر و زیر و چار سوست هنگامه بست از پی دیدار خاکئی نظاره را بهانه تماشای رنگ و بوست پنهان به ذره ذره و ناآشنا هنوز پیدا چو ماهتاب و به آغوش کاخ و کوست در خاکدان ما گهر زندگی گم است این گوهری که گم شده مائیم یا که اوست
جمالالدین صبر، معروف به جمال ثریا (به ترکی استانبولی: Cemal Süreya) -شاعر و نویسنده کرد زازا(زاده ۱۹۳۱ پولومور، تونجایلی – درگذشته ۹ ژانویه ۱۹۹۰ استانبول) است. ویژگی شعرهای ثریا، ادبیت بخشیدن به مفاهیم اروتیک در شعر نو ترکیه است. ☺️#هر_جمعه_یک_شعر_یک_شاعر #جمعه #شاعر #شعر @nevisandbdonya
#معرفی_شاعر #معرفی_کتاب #سیروس_عبدی، متولد 1362 در دهلران است. علاقه او به قالب غزل در تنها مجموعهای که تاکنون منتشر کرده است به چشم میخورد. «کلمهها سربازند» عنوان کتاب شعر اوست که از دومین واژه این عنوان میتوان حدس زد که شاعر آن نظامی است. عبدی در شعرهایش به راحتی پیامهایش را منتقل میکند. زبان ساده، علاقه به فرهنگ پایداری و مقاومت دو ویژگی شاخص شعری اوست. البته اینها دلیل بر این نیست که او غزلهای اجتماعی، عاشقانه و ... خوبی ندارد.
عبدی غزلهای موفق و همچنین یک چهارپاره موفق در مجموعه هفتاد و شش صفحهای خود گنجانده است که با خواندن آنها میتوان به قوت شاعری این شاعر جوان پی برد.
24 بهمن ماه سالروز پر کشیدن فروغ فرخزاد ، 🖤🖤🖤🖤 پری ِ کوچک ِ غمگین ِ شعر ِ فارسی به دوستداران ایشان و جامعه ی ادب و شعر پارسی تسلیت ❤ #فروغ_فرخزاد @nevisandbdonya
#هر_جمعه_یک_شعر_یک_شاعر دست میکشم از مشغله - مریم قهرمانلو دست میکشم از مشغله های ریز و درشت. یک فنجان چای میریزم. مینشینم کنار پنجره و فکر میکنم به دوست داشتنت. فکر میکنم به جهانی که آن را چند روز پیش در آغوشت کشف کرده ام. به بوسیدنت وقتی که سرت را خم میکنی و چشم هایت را میبندی و من تمامِ دلبستگی ام را مینشانم بر پیشانیات ... اینکه دلم میخواهد تو را پس انداز کنم برای فردا، برای سالِ بعد، برای تمامِ زندگی ام، قند را هم در دلم و هم در چای آب میکند ... حتی وقتی کتاب میخوانم مُدام حواسم از لا به لای ورق ها پرت میشود و درست میافتد وسطِ آغوشت. اینجاست که مداد را لای کتاب میگذارم، به سمتت میآیم و حس میکنم باید تو را در همین لحظه، هزار بار بیشتر در آغوشِ کوچک اما صمیمی ام بگیرم، تا مبادا عشق از دهانِ دوست داشتنمان بیفتد ... که عشق باید از فنجان های چای تا روی لب ها اتفاق بیفتد ...