https://t.center/nevisandbdonya
سال ها پیش همه چیز می دانستم،امروز هیچ چیز نمی دانم!
کتاب خواندن یک کشف پیش رونده ی مهیج است تا مدام به نادانی ات پی ببری.
#دورانت
🗯️کپی با ذکر منبع🙏
#نویسندگان_برتر_دنیا
@ketabdostmفایل@Publication20 تبلیغات👈
⬅️اما اولین کتابی که خواندم و مرا به راه داستاننویسی کشید کتاب «#امیر_ارسلان_نامدار» بود، این کتاب داستان عامیانهای است که در اواخر دوره قاجار و مشروطیت منتشر شده است. ماجرای خواندن کتاب هم اینطور بود که تابستان بود، هوا گرم بود، رفتم آب بخورم. آن زمان پاشیری در آشپزخانه بود که آب آبانبار را بیرون میداد. کنار آشپزخانه، اتاقکی بود که در آنجا لوازم فرسوده و کمد و اینها را میریختند. در بین چیزهایی که میگشتم دیدم کتاب زردشدهای هست و رویش نوشته بود «امیرارسلان نامدار». ظهر حوالی ساعت دو سه بود. پدرم سرکار بود و ننهجونم خواب بود و مادر قهر کرده بود رفته بود. کلاس چهارمم تمام شده بود و میخواستم بروم پنجم. کتاب را ورق زدم، یکسری لغتهایی داشت که برایم سخت بود و من نمیتوانستم بخوانم. خلاصه بگویم این کتاب من را چنان گرفت که همینجور تا آخر خواندم. دوباره شروع کردم به خواندن که ننهجون بیرون آمد و گفت «چه میخوانی؟» کتاب را که دید، شروع به داد و بیداد کرد که «این کتاب برای عموی مرحومت است و بگذار سرجایش. هرکسی این کتاب را بخواند آواره بیابانها میشود» و دنبال من کرد که کتاب را بگیرد. من گفتم این کتاب را خواندم، عمهام گفت «ولش کن، بگذار بخواند.» این کتاب ذهنیت من را تغییر داد. چه چیزی میتواند اینقدر سرگرمکننده باشد که من را از دنیا جدا کند و غم این را که مادرم قهر کرده و رفته بود، فراموش کنم؟ این کتاب اولین کتابی بود که باعث شد بروم دنبال این شغل. ⬅️آخرین کتابی که خواندهام کتاب «#صد_سال_تنهایی» #مارکز بود؛ این کتاب، کتاب شگفتانگیزی است. در این کتاب مارکز شیوهای به کار برده که قبل از آن به کار گرفته نمیشد. البته قبل از او، نویسندههای آمریکای لاتین خصوصیت مبالغه کردن و #رئالیسم_جادویی را در کارهایشان داشتند اما کسی که این شگرد را در همه کتابهایش به کار برد و دنیا را شگفتزده کرد، مارکز بود.