💠 رونمایی دو کتاب از مرجان ظریفی در رویداد فصل نو، کتاب نو
🔹همزمان با هفتهی کتاب، پنجمین آیین رونمایی از آثار چاپ اول اعضا با عنوان «فصل نو، کتاب نو» و با شعار خواندن برای همدلی در انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد. «فقط یک بار میتوانم زنگ بزنم» و «والی» نوشتهی مرجان ظریفی نیز دو تا از کتابهای رونماییشده در این رویداد بودند. نیلوفر مالک در معرفی و بررسی این دو کتاب چنین گفت:
🔸 فقط یک بار میتوانم زنگ بزنم کتابی تصویری برای گروه سنی ج است. داستان آن را مرجان ظریفی نوشته، سیده زینب حسینی تصویرگری کرده و نشر مهرک آن را به چاپ رسانده است. این کتاب 24 صفحه دارد.
داستان کتاب یکی از مشکلاتی را بیان میکند که کودکان و نوجوانان در زندگی اجتماعی خود با آن مواجهاند و آن قدرت حل مسئله و تصمیمگیری درست و به موقع است. مهارت حل مسئله یکی از مهارتهای اجتماعی است که باید از کودکی آن را یاد گرفت و به کار برد.
🔹 ظریفی کودک داستانش را با این چالش رو به رو میکند. پوریا پسری است که مادرش به اجبار به سفر رفته تا از مادر بیمارش مراقبت کند. پدر پوریا در یک کارگاه چوببری کار میکند. او صبح زود سر کار رفته است. پوریا وقتی بیدار میشود تنهاست. او موقع صبحانه خوردن شیر را کف آشپزخانه میریزد و انگشتش را میبرد. میخواهد هر بار به پدر تلفن بزند اما پدر به او گفته فقط یک بار در روز میتواند با او تماس بگیرد و اگر میتواند مشکلش را زیر دوازده دقیقه حل کند با او تماس نگیرد. پوریا از تلفن کردن به پدر اجتناب میکند. در مرحلهی بعد میخواهد به آتشنشانی و اورژانس زنگ بزند اما وقتی بیشتر فکر میکند و عواقب کار را میسنجد پشیمان میشود و راهحلهای دیگری را برای مشکلاتش پیدا میکند و بالأخره خودش مشکلاتش را حل میکند.
🔸 او از این توانایی خودش راضی است و تصمیم میگیرد اتفاقاتی را که پیش آمده شب برای پدر و مادر تعریف کند. در آخر کتاب مرجان ظریفی و سیده زینب حسینی خودشان را با چند جملهی زیبا معرفی میکنند.
🔹 «والی» نیز کتابی تصویری برای گروه سنی ب است. این کتاب را مرجان ظریفی نوشته، سمیه محمدی تصویرگری کرده و مهرک به چاپ رسانده است. این کتاب 24 صفحه دارد.
موضوع داستان سفر، و پیدا کردن یک دوست است. سفر سراسر تجربه است. مسافر مکانهای جدیدی را میبیند و میشناسد. با دیگران آشنا میشود و حتی خودش را هم بهتر از قبل میشناسد.
🔹 والی نهنگی بزرگ است که در دریای سرد و تاریکی زندگی میکند. او از این که ماهیهای کوچک برای قایم باشک به دهان او میروند و سر و صدا میکنند خسته است و احساس تنهایی میکند. یک روز تصمیم میگیرد به جایی برود که سرد نباشد، سر و صدای ماهیهای کوچک به گوشش نرسد و بتواند یک دوست مناسب پیدا کند. او از مرغهای دریایی سراغ ماهیهای بزرگ را میگیرد. آنها به او نشانی اقیانوس آرام را میدهند.
🔸 والی در راه رسیدن به اقیانوس آرام با یک نهنگ عنبر به نام واله روبهرو میشود. واله به او میگوید که اقیانوس آرام برخلاف اسمش آرام نیست. سر و صدا دارد و مزهی نفت میدهد. والی مسیرش را تغییر میدهد. او با واله همراه میشود تا به محل زندگی پدر و مادر واله برود. والی با واله همصحبت میشود. او اصلاً گذشت زمان را متوجه نمیشود و طول مسیر را حس نمیکند. از همه بامزهتر این است که باز هم ماهیهای کوچک توی دهان او قایم میشوند. به قول قدیمی ها هر کجا رویم آسمان همین رنگ است.
🔰 کانال انجمن نویسندگان کودک و نوجوان
@nevisak