لعنت بر باعث و بانیاش!
هفتهای نیست که چند پیام از داخل ایران دریافت نکنم از افرادی
#آبرومند که در برآوردن نیازهای زندگی درمانده شدهاند و درخواست کمک میکنند؛ از کمک مالی تا
#ویلچر و کامیپوتر و تلفن همراه و سایر لوازم ضروری زندگی، و نیز درخواست کمک برای
#مهاجرت و خروج از کشور. من نیازهای آنها را تا مغز استخوانم درک میکنم اما فقط یک دنیا شرمندگی برایم باقی میماند که نمیتوانم کاری برای تک تک آنها بکنم.
من سالهاست سعی کردهام این موضوع را برای عموم جا بیندازم که
#معلولیت الزاما مصادف با نداری و کار
#خیریه نیست؛ اما واقعیت این است که وقتی نظام حاکم به غایت ناکارآمد است و از عهده امور مردم برنمیآید چون فقط به فکر پر کردن کیسههای خودش و حمالانش است، وقتی فشارهای زندگی را هر روز بیشتر و بیشتر میکند، وقتی گروههای
#آسیبپذیر را درماندهتر میکند، و در چهار دهه، هیچ نشانهای از بهبود وضعیت
#اقتصادی و سیاسی به مردم نمیدهد، در این شرایط دشوار، چگونه میتوانم بگویم که کار خیریه ضرورتی ندارد؟! در این شرایط سخت، مسلم است که گروههای آسیبپذیر، از جمله افراد دارای معلولیت، به لایههای پایینتر سقوط میکنند و برای ادامه حیات و برآوردن نیازهای پایهای و ضروری، مثل غذا، پوشاک، دارو و درمان، و خدمات
#توانبخشی، مجبورند دست به دامن دیگران شوند... اینجا معلولیت نیست که باعث فقر شده؛ بلکه بیکفایتی نظام حاکم است که تا وقتی که از اساس درست نشود، وضعیت را برای گروههای آسیبپذیر به مراتب وحشتناکتر میکند.
هراس دارم از باز کردن پیامها و آغاز گفتوگویی که میدانم آخرش برایم شرم باقی میگذارد. از اینکه مدام بنویسم شرمندهام، کاری از دستم برنمیآید، نمیتوانم ... از خودم خجالت میکشم.
ای کاش قدرتی داشتم یا ثروتی که بتوانم دستکم گوشهای از این نیازها را برآورده کنم اما متاسفانه منابع شخصی و حمایتی من هم بسیار محدود است.
کمک به یکدیگر در شرایط معقول زندگی، اصل زندگی و
#بقا است اما حاکمان ستمگر و شیفته قدرت، هر روز شرایط را غیرمعقولتر و مردم خود را بیچارهتر میکنند.
لعنت بر باعث و بانیاش...
#نگین_حسینی #حقوق_افراد_دارای_معلولیت #روز_نامه@neginpaper