توی اردوگاه راهیان نور
😍، برای تخلیه چاه، تانکر داشتیم؛ اما راننده نبود. چون جمعیت آنجا زیاد بود، باید زود به زود این کار انجام می شد.
گاهی که سرش خلوت می شد، می آمد و خودش پشت ماشین می نشست و می رفت چند کیلومتر آن طرف تر تانکر را خالی می کرد. جواد تمام این سی چهل روزی که آنجا بود، مرخصی می گرفت و از حقوق اش کم می شد. بهش که می گفتیم چرا ماموریت نمی گیری، می گفت می خواهم کارهایم فقط برای شهدا
💔 🥰 باشد.
به قول خودش می خواست جان و دلی برای شهدا کار کند.
🙂🥺
💠 خاطره ای از #شهید_جواد_محمدی
📚 دختر ها بابایی اند
📱 @negares_negares