غروب جمعه ی پائیز هرکسی میتواند دلتنگ شود و ادعای عاشقی کند. اگر مرد عشقید اگر میتوانید مثلا ظهر سه شنبه ی تابستان عاشقی کنید. غروب و پائیز و جمعه را که همه بلدند!
فرض کن یک روز صبح در خواب و بیداری صدای لرزش گوشی کمی چشم هایت را باز کند؛ به سختی جواب دهی: +جااااانم و یک صدای خش دار، خیلی آرام بگوید: -سلام عزیزم، صبح بخیر.. دین و ایمان میبرد لعنتی دیوانه کننده است آدم دوست دارد روزی صد بار صبح شود روزی صدبار قربان آن صدای خش دار برود.
«ها» کردن کافی نیست باید دست هایم را زیر بغل ببرم آنجا کمی از آغوشت را نگه داشته ام یا جیب هایم را بگردم شاید خاطره ای از دست هایت باقی مانده باشد
شاید هم ناچار شوم به حرف های گرمت بیندیشم می گویند کمی گرما و صدا برای ریختن بهمن ها کافی است آن وقت من کوهی می شوم که تنهایی اش را تکانده باشد یا مردی ایستاده در پای کوه که روی خودش آوار می شود