🟢مشروطه در ستیز یا در خدمت جمهوری؟
✍️مهدی معتمدی مهر
📌تشدید و تداوم فضای امنیتی پس از ۱۳۸۸ و علایمی که برای حذف یکسره اصلاحطلبان از عرصه ساختارهای رسمی مخابره شد، جانی دوباره به گروههای برانداز داد و در این میان، سلطنتطلبان که دست بالاتری نسبت به دیگر جریانات مشابه داشتند و از ابتکار عمل بیشتری برخوردار بودند، بهتدریج و از ۱۳۹۰ به بعد، زمینه حضور و تحرکات جدیتری در عرصه عمومی پیدا کردند.
📌اعتراضات پساشهریور ۱۴۰۱ با شعار کانونیِ «زن، زندگی، آزادی» نیز حامل این پیام بنیادین بود که جامعه زنانِ رشدیافته ایرانی، دیگر به هیچوجه حاضر نیستند که نادیده گرفته شوند و نشان داد که نفی کرامت انسانی، مداخله حاکمیت در سبک زندگی، نقض حقوق اساسی و سلب حقوق مدنی و سیاسی شهروندان، برای عموم مردم و حتی برای بسیاری از طرفداران دیرینه نظام و بهویژه برای نسل جوان که نزدیک به هفتاد درصد از کل جمعیت کشور را شامل میشوند، قابل تحمل نیست. این تحولات به وضوح نمایان ساخت که تعمیق روزافزون «بحران زمامداری» و افزایش سرعت و زوایای شکاف دولت ـ ملت تا چه میزان، امری جدی و غیرقابل چشمپوشی به شمار میرود.
📌تن ندادن مقامات ارشد به مطالباتِ برحقِ جنبش درونزای اجتماعی، تداوم و تشدید فضای امنیتی، سرکوب موسسات جامعه مدنی، به رسمیت نشناختن حق اعتراضات مدنی، ممانعت از اجرای اصل ۲۷ قانون اساسی، انصراف از راهحلهای قانونی مانند رفراندوم یا استیضاح و طرح عدم کفایت دولت که میتوانست به منظور عبور از بحران همهجانبه حاکم بر ایران کاربرد داشته باشد، لجاجت بر تداوم سازوکارهای واگرایانه مانند «نظارت استصوابی» و تمسک به شیوههای آمرانه که صرفاً بر جمع کردن بساط اعتراضات اکتفا دارد و فاقد هرگونه ظرفیت یا اراده در راستای حل مساله است، زمینهساز تضعیف راهبردها و روندهای مدنی دمکراتیک و تقلیل جایگاه و نقش احزاب ملتزم به قانون اساسی به مثابه نهادهای حل منازعه شد و در نهایت و متناسب با این روند تضعیف شده در داخل کشور، اسباب رونق گرفتن تاکتیکهای فرصتطلبانه و برنامههای تودهوار در خارج از ایران وزن پیدا کرد.
📌اعتبار کاذب اجتماعی امثال رضا پهلوی، به مدد دولت و مجلسی رونق گرفت که با شعار محوری «یکدستسازی» بر کرسی قدرت نشستند و از همین رو، ظرفیت مهار رشد توقفناپذیر بحران فراگیر ناکارآمدی در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی زیستمحیطی و امنیتی را ندارند و متعاقب عدم بروز هرگونه نشانهای که دلالت بر «اراده اصلاح» از سوی حاکمیت داشته باشد، منازعه سیاسی میان اصلاحطلبان و اصولگرایان به دو قطبیِ «جمهوری» و «سلطنت» تقلیل داده شد.
📌«مشروطهستیزی» و فراگیر نشدن ارزشهای دمکراتیک و اصلاحطلبانه و عدم تحقق مطالبات اصلی جنبش مشروطه، زمینه تکرار فرآیند طی شده توسط سنتگرایان را برای مارکسیستهای چپ و انقلابی ضدمشروطه نیز فراهم میکند. رهبران حزب توده ایران در مقام مهمترین سازمان مارکسیستی فعال در ایران از ۱۳۲۰ تا ۱۳۶۲ ذاتاً محافظهکار و سنتگرا نبودند، اما با اتخاذ رویکرد مشروطهستیزانه و فهم تنزلیافتهای که از بنیانهای نظری توسعه داشتند، در همان محملی نقش ایفا میکنند که محافظهکاران سنتگرا گستردهاند. در دولت قوام حضور پیدا میکنند، اما رو به روی مصدق میایستند، خلخالی و حزب جمهوری را به بازرگان و نهضت آزادی ترجیح میدهند و تغییرات شتابزده و انقلابی را بر فرآیندهای اصلاحی و دمکراتیک و انتخابات آزاد و قانونگرایی، رجحان میبخشند و البته از همکاری با نیروی خارجی اتحاد جماهیر شوروی هم که حق پدرخواندگی [Big Brother Party] بر آنان دارد، ابایی ندارند.
📌حذف بازرگان و نهضت آزادی از ساختار قدرت جمهوری اسلامی ایران، فراتر از یک رقابت نابرابر سیاسی و بلکه به منزله حذف یک نگرش متعادل و قرائتی تاریخی از جمهوریت است که «جمهوری» را در ادامه «مشروطه» و «حاکمیت قانون» را اساس «دمکراسی» میبیند.
🔗لینک متن کامل و
اینجا
#مهدی_معتمدی_مهر #نهضت_آزادی_ایران #مهندس_بازرگان #نومحافظه_کاری #سلطنت_طلبان #رضا_پهلوی #براندازان#مهسا_امینی#محسن_شکاری#نه_به_خشونت#زن_زندگی_آزادیhttp://www.nedayeazadi.net/1401/12/43491🌍ندای آزادی در شبکه های اجتماعی:
Instagram/ Face Book/ Twitter/ Telegram/ Aparat: /nedayeazadinet
Youtube: / nedayeazadiorg
🆔@nedayeazadinet | ندای آزادی