ماوَرای من🤍

#سانسور
Канал
Логотип телеграм канала ماوَرای من🤍
@nasimhpr_aПродвигать
165
подписчиков
14
фото
5
ссылок
قلمِ نسیم حسین‌پور🍂 گپ و گفت ادبی @Nmnasimhr133
غارِ بی‌کسی

_ همه می‌گن شما آدمِ پر مدعایی هستین‌. البته از رفتارتون هم کمی معلومه. ولی من طورِ دیگه‌ای فک می‌کنم در مورد شما‌.

+ چون با هرکسی نشست و برخاست نمی‌کنم، پر مدعام؟ من اولویتم روابطِ محدود، ولی عمیق و سالمه؛ تا اینکه یه حصار از آدما دورم بکشم، بعد خواستم برم دو قدم اون‌ورتر، همین حصار مانعم بشه.

_ آخه از کجا معلوم همون آدمای کمی که انتخاب کردین، یه روزی تنهاتون نذارن، یا پشتتونو خالی نکنن. اصلن چه تضمینی هست، اونا تا آخر عمر خوب بمونن. اگه عوض بشن، یا بعدِ یه مدتِ طولانی، بفهمین اونی که تصور می‌کردین، نبودن؛ اون‌موقع چه حالی می‌شین؟

+ من الان تو همون حالتم. هیچ‌کس نیست. هیچ‌کس. ولی خب این بی‌کسیو به شلوغ بودنِ دورم ترجیح می‌دم. بودنِ آدمایی که هیچ وجهِ مشترکی باهاشون ندارم، کسایی که هیچ درکی از حرفام ندارن، خیلی بیشتر آزارم می‌ده. تو هنوز خیلی جوونی برای درک حرفای من دخترم. ولی با گذشت زمان متوجه چیزایی که الان گفتم، می‌شی.

_ استاد، می‌فهمم چی می‌گید، ولی خب من فک می‌کنم اگه با آدما معاشرت داشته باشم خیلی بهتر می‌تونم رشد کنم و به اهدافم برسم. کافیه برای این معاشرت حد و مرز بذارم. جوری که کسی پاشو از گلیمش درازتر نکنه‌. اینجوری کسی نمی‌تونه بهم آسیب بزنه. در عوض منم تو جامعه دارم می‌بینم و یاد می‌گیرم. وگرنه باید برم تو غار زندگی کنم.

+ خیلی کار سختیه. تو شاید بتونی تو چارچوبت بمونی. اما مدام باید با بقیه کلنجار بری، سرِ اینکه از حدِ خودشون تجاوز نکنن. البته که بازم می‌گم، تو جوونی، انرژی لازمو داری واسه یه کارایی. می‌تونی بجنگی. می‌تونی بحث کنی. می‌تونی مدام جاتو عوض کنی. اما من دیگه کارم از این حرفا گذشته. این موهارو ببین، تو بحث و کش‌مکش با آدما سفید کردم. حالا دیگه می‌خوام فقط آرامش داشته باشم. آرامشی که پشتش یه دنیا حرف نزده و کار نکردس.

_ استاد دلم می‌خواد یه روزی مثل شما بشم. انقدر متین و آروم. دوست دارم بابت فهمِ عمیقم از زندگی، جوونیمو قربونی کنم. حاضرم بابت زندگی کردن هر بهایی رو بپردازم. به شرط اینکه چیزایی رو تجربه کنم که حتا قابل گفتن هم نباشه. مثل شما که از هر هزارتا حرفی که خواستین بگین، نهصدتاشو سانسور کردین. دلم می‌خواد از این‌همه رازی که درونتون دارید باخبر بشم، ولی می‌دونم اگه یکم دیگه بلبل‌زبونی کنم، زنگ می‌زنید حراست دانشگاه بیان ببرنم.

+ ای داد بی‌داد از دست تووو. پاشو دخترجان. پاشو برو یکم با دوستات وقت بگذرون. منم برم پیچامو سفت کنم؛ تا بتونم سر کلاس وایسم، خزعبلات درس بدم.

_ چشم استاد. ولی هر وقت حس کردید، باید رازتونو برملا کنید؛ رو من حساب کنید. من خوره‌ی دونستنِ داستانِ آدمام. شاید یه روز هندسه و فیزیکو بیخیال شم و برم یه گوشه بشینم، قصه‌ی آدمارو بنویسم.

+ باشه دخترجون. هر وقت این‌کارو کردی خبرم کن. شاید داستانمو برات گفتم.


نسیم
#سانسور