ماوَرای من🤍

#دختر
Канал
Логотип телеграм канала ماوَرای من🤍
@nasimhpr_aПродвигать
165
подписчиков
14
фото
5
ссылок
قلمِ نسیم حسین‌پور🍂 گپ و گفت ادبی @Nmnasimhr133
صورتِ اتو کشیده

چراغ قرمز شد. از آن‌سمتِ چهارراه به این‌طرف، شروع به حرکت کرد. بینِ راه، چندباری آبِ دهانش را پرت کرد بیرون. همان‌جوری که پیرمردها این‌کار را می‌کنند. نزدیک‌تر شد و توانستم صورتش را به وضوح ببینم. از زیرِ چانه تا لاله‌ی گوشش، سوخته بود. انگار با اتوی لباس، به جای اینکه صافش کنند، چروک و قلمبه‌قلمبه‌اش کردند. چشمانش درشت، نگاهش سرد و خشن. اگر شال و مانتو نپوشیده و موهایش کوتاه بود؛ شک می‌کردم، دختر است یا پسر. با دمپایی‌های کهنه، لخ‌لخ‌کنان از کنارم می‌گذشت. از گوشه‌ی چشم، نگاهی کرد و کمی پشتِ پلکش را نازک؛ به گمانم در ذهنش این‌ها را گفت «چیه نیگا می‌کنی. آدم نییدی تالا. بزنم پرتِ زمین شی» ولی رد شد، بی‌هیچ‌ حرفی.


ندیده بودم دختری در خیابان تف کند؛ آن هم این‌قدر پر پیچ و تاب. ذهنم را به خودش مشغول کرد. معلوم بود ظرافت زنانه دارد ولی قایمش می‌کند. گویی میشی‌ست مخفی در لباسِ روباه، تا میان جماعتِ گرگ‌ها، دریده نشود. نفهمیدم تکدی‌گری می‌کند یا چیز دیگری‌. نمی‌خواهم بدانم. یعنی فعلن در توانم نیست. ولی روزی با او صحبت می‌کنم. پیدایش نکنم؛ مثل او کم نیستند در این زمانه. دلم می‌خواهد چند روزی در دنیایشان زندگی کنم. با آن‌ها معاشرت کرده و خود را به چالش بکشم.

در حقیقت کدامِ ما، بیشتر دختر است. دختری به چیست؟ به عشوه و کرشمه. به ناز و ادا. به آرایش و لباسِ چیتان پیتان. به کفشِ پاشنه‌بلند و ناخنِ لاک زده. به جواهراتِ آویزان از سر و دست و پا. شاید دختری به این‌ها هم باشد، ولی چه می‌شود که کسی از ذاتِ آفرینشش، این‌گونه فاصله می‌گیرد. آیا او دلش نمی‌خواهد کسی نازش را بکشد. برایش به‌به و چه‌چه کرده و بگوید؛ عجب پری، چه دمی، عجب منقاری؛ او هم دلش بلرزد و پنیر را رها کند.

نمی‌دانم درست و غلط چیست. فقط می‌خواهم آدم‌ها همان‌جایی باشند و همان رفتاری کنند، که دلشان می‌خواهد. زندگی کوتاه است. ولی برای برخی، همین‌قدر هم نیست؛ حتا به اندازه‌ی خوردن یخمکی در عصرِ تابستانی.

نسیم
#دختر