مورد شماره 1 رو اشتباه خوندید حرف من اتفاقا برعکس چیزی بود که شما نتیجه گرفتید من اعتراف نکردم که اخلاق غیر واقعی و نسبی هست برعکسش رو ادعا کردم از اونجایی که همونطور که گفتم خواستگاه بیولوژیکی ثابتی داره

مورد شماره 2 کاربرد اخلاق فکر میکنم یک امر بدیهی هست صرفا به اون اشاره نکردم که اشاره کرده باشم هدف من این بود که از کاربرد اخلاق 👈 ارزش اخلاق رو نتیجه بگیرم

مورد شماره 3 برای ارائه اخلاقیات مدنظرم خب من میتونم پیش فرض های منطقی خودم رو ارائه بدم امّا همونطور که گفتید یکی شاید بگه من نمیخوام زندگی مسالمت آمیز داشته باشم من فقط میخوام قتل و تجاوز کنم در اینجا باید یک مقدار بنیادی تر بحث کرد با این شخص که چرا به این زندگی مسالمت آمیز نیاز داره امّا باز هم با توجه به اهدافش به قول شما نپذیره دیگه مسئولیت این شخص واقعا با من نیست شما هم میتونید یک شخص رو کلی به اهداف دینی خودتون دعوت کنید و از بهشت و جهنم بگید ولی طرف مقابل خیلی محکم وایسه که من اصلا میخوام بکشم تا برم جهنم اینکه یک شخصی اون پیش فرض های من و شما رو نمیپذیره ضعف استدلال من و شما نیست مسیر دیگری رو میخواد انتخاب کنه

در مورد شماره 4 باز از همینجا میاد که یه مقدار سر بحث ساحت ها مشکل داریم هنوز
ببینید مثال اون کتاب و بحث برون داستانی و درون داستانی بحث سر لذت بردن نیست
بحث شناخت گسستگی و تفاوت ابعاد یک مسئله است
وقتی میخوایم راجب رفتار شخصیت ها و اتفاقات خود داستان بحث کنیم هدف ما ارزیابی و تحلیل چیز دیگریست که به فروش کتاب اگر چه ارتباط داره ولی باید مستقل بررسی بشه وگرنه قابلیت بحث کردن پیرامونش نیست
انقدر کل نگری کردن توی هر مسئله ای جایز نیست
اگر مرد عنکبوتی کسی رو نجات میده در داستان بخاطر اینه که مرد عنکبوتی آدم خوبیه
نه بخاطر اینکه نویسنده مرد عنکبوتی اینطور خواسته
هر دوی این جواب ها البته درسته ولی من دارم راجب داستان مرد عنکبوتی و شخصیتش حرف میزنم نه راجب نویسنده و اهدافی که در نوشتار مرد عنکبوتی موثر بوده
اختیار در بعد سلولی و مولکولی ما جایگاهی نداره و اگر داریم راجب هدف صحبت میکنیم راجب مفهوم اختیار برآمده در بعد انسانی خودمون داریم صحبت میکنیم حالا اگر شما نمیتونی این دو مورد رو جدا از هم ببینی و راجبشون صحبت کنید مشکلی نداره قبلش خودتون یک کلمه توهم اضافه کنید و بگید توهم هدف توهم اختیار