گفتید: """ ملاک خوب و بد بودن زندگی خوشایند بودن هست"""" شما ارتباطش رو با خوب و بد نگفتید که چرا دوست داشتن چیزی به معنای برتری و خوب بودن ان چیز هست و فقط تکرار مکررات کردید.
هر وقت تونستید بین این احساس و خوب و بد بودن زندگی ارتباط برقرار کنید میتونید بگید که مغالطه نیست و این احساس مرتبط به خوب و بد هست
در مورد دوری بودن جملتون
خلاصش میشه"""" زندگی خوب است چون دوست داشتنی هست"""""
استدلالی برای ارتباط بین دوست داشتن و خوب بودن ارایه ندادید و تنها ادعا رو تکرار میکنید و باز هم به دوست داشتن استدلال میکنید
هیچ تفاوتی بین جمله ی شما با این جمله نیست: """"زندگی بد است چون دوست داشتنی هست.چرا؟ چون زندگی دارای لذت است و لذت هم دوست داشتنی هست """""
چه تفاوتی بین جمله ی شما با جمله ی من بود جز اینکه فقط سخنتون رو تکرار میکنید و میگید زندگی یک فاکتور بیشتر به نام لذت دارد!!
مگر فاکتور اضافی به معنای خوب بودن هست؟🤔
در مورد بدیهیات. 1_اینکه زندگی لذت بخش هست و خوشایند هست بدیهی هست (در اکثر مواقع)
2_اینکه خوشایند بودن یعنی خوب بودن مغالطه ی توسل به احساسات و بدیهی جلوه دادن موضوع هست
پس خلط مبحث نکنید و این دو جمله رو با هم قاطی نکنید.
احساس میکنم کم کم داریم به نتیجه نزدیک میشیم و انقدر مطالب رو توضیح دادم تا خواننده بتونه حق و باطل رو تشخیص بده و اگر دوباره مطلب جدیدی یا حایز اهمیتی ندیدم جمع بندی میکنم
مطلب جدیدی ندیدم و نقدی که وارد کردم همچنان بی پاسخ ماند
#سوال بی پاسخ :با چه دلیلی ادعا کردید خوشایند بودن چیزی به معنای خوب بودن آن چیز هست. علی دروغ میگوید ولی قاسم دروغ نمیگوید. علی یک فاکتور اضافی دارد پس رفتار علی خوب است طبق گفته ی شما!!
بله علی در دروغگویی در اینجا برتری داره
زندگی هم در داشتن صفت لذت و خوشایندی برتری داره. اما چه دلیلی داره که لذت بردن به معنی خوب بودن هست که نتیجه بگیریم زندگی از نظر خوب بودن بر مرگ برتری دارد.
مرگ هم باعث تجزیه ی لاشه و زندگی باکتریها میشه! اینم فاکتور مرگ! پس مرگ در تجزیه شدن بر زندگی برتری دارد