به روایت از همسر#شهید :
#احمد پسر خاله مادرم بود، آشنایی ما از طریق خانوادهها صورت گرفت. مراسم ازدواجمان را بسیار ساده و سنتی در 12 مرداد ماه 1388 برگزار کردیم
#احمد زمانی که به خواستگاری من آمد از نبودنهایش برایم بسیار گفت. از
#شهادت و
#شهدا برایم گفت. گفت که مرگ با
#شهادت را میپسندند. اینگونه بود که متوجه شدم او اهل
#ماندن #نیست.
😔🍃⚘
🍃از لحاظ روحی خوب میشناختمش، می دونستم که کسی نیست که کنار بایستد و خودش را سرگرم کارهای جانبی کند.
#شجاعت و
#دلاوریاش را میشناختم و مطمئن بودم که خودش را به
#جبهه نبرد میرساند و شاید دیگر بازنگردد
😭🍃⚘
🍃هفت روزی از رفتنش میگذشت و دل در دل نداشتم. گویی 70سال برایم گذشته بود. دلهره داشتم. رفتن
#همسرم به جمع
#مدافعان حرم، با باقی نبودنهایش تفاوت داشت.
😭🍃⚘
🍃#احمد #عاشق #ولایت فقیه♡ بود. برخی از دوستانش برای
#دفاع از
#حرم رفته بودند و او هم قصد رفتن داشت. با من خیلی حرف زد و من را از مسیری که قرار بود برود آگاه کرد.
🍃⚘
🍃