مسئول گروهك كومله
#ابراهیم را مدام میزد و میگفت ما میدانیم كه تو با زن و بچه ات به اینجا آمده ای. زن و بچه ات كجا هستند؟ اسم بچه ات چیست؟ و
#ابراهیم در پاسخ به او میگفت من یك پسر دارم و همسرم اینجا نیست.
🍃⚘
🍃او گفت كه لحظه آخری كه
#ابراهیم را به حیاط آورده بودند نه دست داشت و نه پا و در كف حیاط افتاده بود و فقط «الله اكبر خمینی رهبر» را سرمی داد و آخرین كلمه ای او با صدای بلند نیز كلمه
#سمیه بود
😭🍃⚘
🍃بعد از آن مسئول گروهك كومله او را درمینی بوسی گذاشت وبا خود برد و زمانی كه بازگشت كف مینی بوس مملو از خون بود و به ما گفت ماشین را بشوییم.
😭🍃⚘
🍃گفت :ما نمیدانیم با
#ابراهیم چه كرد و اصلا بدن ابراهیم چه داشت كه اینقدر از او خون رفته بود. هیچوقت هم به ما نگفت كه
#ابراهیم را كجا برد ویا كجا دفن كرده است
😔🍃⚘
🍃#ابراهیم همیشه میگفت: «من هر
#شكنجه ای را میتوانم
#تحمل كنم ولی نمیتوانم
تحمل كنم كه گروهك ها حتی
#چادر را از سرت بردارند.»
🍃⚘
🍃