🔺زنان سیاستمداری که میراث فرهنگی مدیون حضورشان است/ خاطرات یک خبرنگار
🖋مریم اطیابی
🔸همان روز علیاصغر مونسان و همراهانش در مجلس بودند، بیخبر از تلاشهای پروانه سلحشوری برای وزارتخانه شدن. وقت پایین آمدن از آسانسور یکی از نمایندگان به خانم سلحشوری گفت:«خبر دارید آقای...هم به صحن مجلس آمدند؟»
🔸سلحشوری در حالی که دست درد و گردن درد امانش را بریده بود، به داخل صحن رفت و نیم ساعت بعد بازگشت.موفق شده بود با آقای ... در مورد ضرورتهای وزارتخانه شدن صحبت کند.
🔸سلحشوری اما از جنس دیگری حرف زد. از خودآگاهی تاریخی و فرهنگی، از وحدت اقوام، هویت ملی، فرهنگ، از این که ایران کجاست و ایرانی کیست؟ از وضعیت ما در خاورمیانه و جهان؟ و او با دقت گوش میداد.
🔸من که فقط جماعت را خیره نگاه میکردم تازه متوجه شده بودم که بهانه دعوت ده روز پیشتر خبرنگاران به دفتر آقای بهمانی(رییس یکی از بخشهای مرتبط با میراث فرهنگی و گردشگری) و انتقاد آنها از اقای فلانی و موضع گیری تمام قد او برای دفاع از کارنامه این شخص برای چه بود؟
🔸یک پویش هم به راه افتاده بود در حمایت از ماندگاری «
زهرا احمدی
پور»البته ما آن وقتها اینقدر مشهود نمیدانستیم که رییس جمهوری جمعهها از احوالات مملکت آگاه میشوند وگرنه نامه را جمعه برایشان ارسال میکردیم.
🔸از ساعت دو نیم بعد ازظهر تا شش و نیم حرف زدیم و زدیم و زدیم. سبک که نشدیم هیچ، بار امانت زمین گرانتر بر دوشمان بود، بیرون که آمدیم شاید ما دو خبرنگار باید دنبال چاه امام علی(ع) میگشتیم.
🗞متن کامل خبر در لینک زیر:
b2n.ir/888916#زهرا_احمدی_پور#پروانه_سلحشوری#وزارتخانه_میراث_فرهنگی_گردشگری_و_صنایع_دستیinstagram.com/miras_bashi@mirasbashi